خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا و تاثیرات آن بر طبقه کارگر

خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا و تاثیرات آن بر طبقه کارگر

روز پنجشنبه 23 ژوئن، برابر با سوم تیر، نزدیک به 52 درصد از رای دهندگان بریتانیایی در یک همه پرسی موافقت خود با خروج بریتانیا ( شامل انگلیس،ولز و اسکاتلند) و ایرلند شمالی را از اتحادیه اروپا را اعلام کردند.

مخالفان خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا اکثرا ساکن مناطق صنعتی و شهرهای بزرگ نظیر لندن و در میان جوانان زیر 24 سال بودند. موافقین خروج بیشتر در مناطق کشاورزی و مناطق صنعتی، خدماتی و تجاری کوچکتر و در میان افراد مسن بودند. در نتیجه رای گیری مذکور خروج "بریتانیا" از اتحادیه اروپا مسجل گردید و پروسه آن طی دو سال تکمیل خواهد شد.

بریتانیا پنجمین اقتصاد بزرگ جهان و بعد از آلمان دومین اقتصاد بزرگ در اروپاست. به همین جهت خروج آن از اتحادیه اروپا بازارهای جهان را دچار لرزه کرد. اتحادیه اروپا توسط دول بورژوایی سازمان یافته و عمدتا بورژوازی و دو دولت آلمان و فرانسه از وجود آن سود برده اند. با اینحال طبقه کارگر در مقابل بورژوازی راست افراطی و ناسیونالیست از آن دفاع کرده است. ضوابط و مقررات کارگری در اتحادیه در مقایسه با ضوابط و مقررات کارگری بریتانیا بهتر است. در ضمن در چارچوب اتحادیه تماس کارگران کشورهای اروپایی و تشکلات آنها با همدیگر از زمینه مادی نیرومندتری برخوردار می باشد. به همین جهت کارگران صنعتی و آگاه در روز پنجشنبه رای به ماندن بریتانیا دادند. البته کارگرانی که آزادی مسافرت کارگران مهاجر و ارزان به بریتانیا از کشورهای کمتر توسعه یافته اروپا و نیز مهاجرت از اقصا نقاط جهان به این کشور را به زیان خود تشخیص می دادند در کنار بورژوازی راست قرار گرفته و رای به خروج دادند. آنها در واقع منافع دراز مدت خود در رابطه با مبارزه طبقاتی و انترناسیونالیسم پرولتری را نشناخته و توسط بورژوازی راست فریفته شدند. اما از هم اکنون آثار پشیمانی در میان این کارگران پدیدار گشته است. زیرا:

پیش بینی های کارشناسان اقتصادی خود بورژوازی نمایانگر تعمیق بحران اقتصادی موجود است. برای مثال "آلن گرین سپن"، رئیس پیشین فدرال رزرو، بانک مرکزی آمریکا، طی یک مصاحبه گفت: «رشد تولید در اروپا و آمریکا دچار سقوط بیشتری خواهد شد و درآمد واقعی به همراه آن دچار سقوط شدید خواهد گردید.» وی خواستار تشدید سیاست ریاضت اقتصادی و زدن هرچه بیشتر بیمه ها و کاهش شدیدتر پشتیبانی های دولتی از مردم گردید.

از هم اکنون مجتمع های بزرگ صنعتی فعال در بریتانیا نظیر اتومبیل سازی های "فورد، تویوتا و نیسان" مسئله بیکارسازی های گسترده در این کشور را اعلام کرده اند. این امر ضمن صدمه زدن به اقتصاد بورژوازی سطح زندگی طبقه کارگر را نیز به شدت تحت تاثیر قرار خواهد داد. با رای خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا که توسط بورژوازی ناسیونالیست و ضد مهاجرت سازمان یافت طبقه حاکم این کشور به راست چرخید. همین بخش از بورژوازی قبل از هرکس توصیه های امثال "گرین سپن" را عملی کرده و سیاست های ریاضت اقتصادی علیه کارگران را تشدید خواهند نمود.

با خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا بخش های از بورژوازی نیز بلافاصله دچار زیان شدند و کل این طبقه در دراز مدت دچار ضررهای هنگفت و صدمات سیاسی خواهد شد. سردرگمی بورژوازی بریتانیا قبل از همه پرسی از نتایج بحران اقتصادی عظیمی است که در 2008 بروز علنی یافت و اکنون می رود تبدیل به بحرانی بسیار عمیقتر از پیش شود. این بحران که به سرعت به عرصه سیاسی نیز سرایت کرد اکنون شدت خود را در حزب محافظه کار، حزب حاکم در بریتانیا، نشان داده است. بخش هایی از اعضای این حزب و هواداران آن به رهبری "دیوید کامرون"، نخست وزیر، خواهان ماندن بریتانیا در اتحادیه اروپا شدند و بخش های راست تر آن طرفدار خروج بودند. فعالان این بخش ها اعلام کردند که راه کارگران مهاجر و بویژه کارگران اروپایی به بریتانیا را سد خواهد کرد و قوانین ضد پناهندگان را سخت تر خواهند نمود. نخست وزیر بریتانیا با اعلام نتایج همه پرسی گفت که در ماه اکتبر از ریاست کابینه و حزب محافظه کار استعفا خواهد داد.

خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا به فاشیست ها و شبه فاشیست های بعضی کشورهای عضو اتحادیه اروپا و در پیشاپیش آنها مسئول حزب فاشیستی "جبهه ملی فرانسه" و در هلند مسئول حزب نژاد پرست "حزب آزادی" را شاد کرد. آنها طی بیانیه هایی رضایت خود از خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا را اعلام کرده و گفتند که برای برگزاری همه پرسی مشابه بریتانیا در کشورهایشان تلاش خواهند کرد. در واقع راست افراطی، شامل سازمان های فاشیستی اروپا خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا را شانسی برای تحقق اهداف و سیاست های ضد پناهنده و کارگران مهاجر، و نهایتا کل طبقه کارگر در اروپا می بینند. وضعیت ایجاد شده و تقویت راست های افراطی و فاشیست ها خطر جنگ در اروپا را نیز به میان کشیده است. در میان سیاستمداران "آنگلا مرکل"، صدراعظم نخستین کسی است که احتمال جنگ را مطرح کرده است. البته دولت او، که میلیتاریسم و نظامیگری در آلمان را احیا کرده، اینگونه ارزیابی ها را دستاویز کرده و بنیه نظامی آلمان از طریق افزایش بودجه نظامی را تقویت خواهد کرد.

واقعیت اینست که توازن قوای طبقاتی بین طبقه کارگر آگاه و کمونیست و بورژوازی سرنوشت فردای اروپا را رقم خواهد زد. اگر طبقه کارگر آگاه و سوسیالیست در بریتانیا و اروپا بتوانند جایگاه واقعی اتحادیه اروپا را به همه بخش های طبقه کارگر و زحمتکشان بشناسانند و بدیل کارگری را به آنان معرفی نمایند این امید هست که دستِ راست های افراطی از تشدید استثمار و جنگ افروزی قطع گردد. این امر کمک خواهد کرد تا کارگران آگاه بتوانند با اتکا به سوسیالیسم علمی، انترناسیونالیسم پرولتری و با غلبه بر رفرمیسم و سایر موانع سر راه تحزب یابی کارگران، احزاب کمونیست و کارگری خود را بسازند و امید به نجات از مصائب سرمایه داری را دوباره در اذهان زنده نمایند.



تویتر Find us on youtube Follow us on google+ Follow us on facebook CPIran_mailing address