خبرگزاری ایلنا روز چهارشنبه از اجرای حکم شلاق بر علیه ۱۷ کارگر اخراجی معدن طلای "آق دره" واقع در نزدکی شهرستان تکاب در آذربایجان غربی، خبر داد. ایلنا به نقل از وحید یاری، وکیل مدافع این کارگران، نوشت که مجازات شلاق برای متهمان بین ۳۰ تا ۱۰۰ ضربه بوده است. این نخستین بار نیست که رژیم اسلامی مرتکب چنین عمل تبهکارانه ای نسبت به کارگران حق طلب میشود. در سالیان گذشته نیز شماری از کارگران و فعالان کارگری از جمله در استان های کردستان و یزد محکوم به تحمل ضربات شلاق شده اند. چند سال پیش در شهر سنندج دو زن و سه مرد کارگر به جرم شرکت کردن در مراسم روز جهانی کارگر شلاق خوردند. اما سابقه پرونده کارگران معدن "آق دره" به حدود دوسال پیش برمی گردد. در دی ماه سال 1393شرکت "پویا زرکان"، به عنوان پیمانکار اصلی معدن طلای "آق دره"، ۳۵۰ نفر از کارگران فصلی این معدن را به دلیل تمام شدن مدت قرارداد کاریشان اخراج کرد. در اعتراض به این اقدام کارفرما، کارگران اخراجی در ورودی معدن، تجمع کردند. کارفرما نه تنها توجهی به اعتراض کارگران نکرد، بلکه نگهبانان مسلح شرکت را به جان کارگران انداخت. فشار ماموران کارفرما و بی اعتنائی به خواستهای کارگران در حدی بود که در پی بیپاسخ ماندن خواست کارگران معترض، سه نفر از کارگران بیکارشده تحت فشار روحی، در محوطه معدن دست به خودکشی زدند. خوشبختانه جان هر سه نجات یافت و یکی از آنها تحت عمل جراحی قرار گرفت. در آن زمان دستگاه قضایی با شکایت کارفرما به اتهام ایجاد اغتشاش علیه حدود ۱۷ نفر از کارگران اعلام جرم کرد. سرانجام بیدادگاه رژیم بر علیه کارگران احکام جنایتکارانه جریمه و زندان و شلاق صادر نمود. اکنون خبر می رسد که احکام 100 ضربه شلاق در یکی از روزهای اواخر اردیبهشت ماه اجرا شده است و روز چهارشنبه ایلنا خبر انرا منتشر کرده است.
بیش از ۱۰ سال است که قرارداد کار نزدیک به ۳۵۰ نفر از کارگران معدن طلای آقدره به صورت فصلی منعقد می شود و هر ساله این تعداد کارگر به خاطر مشکلاتی که به دنبال بیکاری در فصل سرما برایشان فراهم میشود در این ایام در محوطه معدن دست به تجمع میزنند.
شلاق زدن جمهوری اسلامی بر پیکر زندانیان سیاسی در زندانهای جمهوری اسلامی پدیده ای عادی و روز مره است. چه بسیار انسانهای وارسته ای که در زیر ضربات بی حساب شلاق جان دادند. اما به زیر شلاق کشیدن کارگران معترض، در جلو چشمان دیگر کارگران و بستگان آنها پیام ویژه ای در بر دارد. در این جا مستقیما یک کینه عمیق طبقاتی است که به نمایش در میآید. چنین صحنه دردناکی به نمایش در می آید تا بلکه درس عبرتی باشد برای کارگرانی که صدایشان را بر علیه پایمال کردن حقوق اولیه خود بلند کرده اند. کسان نزدیک به کارگران معدن طلای "آق دره" گفته اند که دستگاه قضائی رژیم از مجازات زندان و جریمه نقدی کارگران صرفنظر کرده بود، اما کماکان بر اجرای حکم شلاق آنهم در ملاء عام اصرار می ورزید. دستگاه قضائی رژیم به خیال خود میخواهد با اجرای اینگونه احکام، کارگران را تحقیر و ناامید کند. اما واقعیت این است، آنها با زخم شلاق بر تن، با سربلندی به میان خانواده ها و هم طبقه ای هایشان برگشتند و کوس رسوائی رژیم اسلامی را در همه جهان جار زدند. در روزهای بهمن ماه سال 1387 پس از آنکه سوسن رازانی و شیوا خیرآبادی و همکاران دیگرشان را به جرم شرکت کردن در مراسم اول ماه مه شلاق زدند، کارگران همرزم آنها نه تنها آنگونه که رژیم انتظار می کشید، مرعوب نشدند، بلکه در همان جلو درب زندان در شهرسنندج انتظارشان را می کشیدند و حلقه های گل بر گردنشان انداختند. ضربه شلاق بر تن کارگر، نه نشانه قدرت رژیم، بلکه نمایش درماندگی وی در این مصاف طبقاتی و در مقابله با طبقه ای است که خروش خشم فردای آنرا انتظار میکشد.
اینگونه اعمال ضد انسانی نه تنها کارگران را مرعوب نمیکند، بلکه نفرت طبقاتی از رژیم حافظ منافع سرمایه داران را متراکم تر میکند. اگر ترس از شلاق خوردن میتوانست کارگران را از اعتراض و مبارزه باز بدارد، از همان فردای به قدرت رسیدن رژیم اسلامی، که شلاق و بسیار بدتر از شلاق دژ خیمان در زندانها بر تن مبارزین دربند فرود میآمد، می بایستی شعله های اعتراض و مقاومت خاموش میشد. کارگری که سینه خود را سپر میکند و در روز اول ماه مه صدای اعتراض هم طبقه ای هایش را بلند میکند، کارگری که خطر بیکاری و از دست رفتن همین حقوق بخور و نمیر، چهار برابر زیر خط فقر برای خود و خانواده اش، وی را تا پای خودکشی می برد، از شلاق جور و ستم سرمایه داران و رژیمشان هم باکی نخواهد داشت.
زخم ضربه شلاق بر تن کارگران معدن طلای "آق دره" آتش فشان خشم فردای طبقه کارگر است. رژیم اسلامی به خاطر ارتکاب چنین جنایتی پاسخ سختی از طبقه کارگر دریافت خواهد کرد. صادر کنندگان و مجریان چنین احکامی بر علیه شریف ترین انسانهای این کشور، از مجازات اعمال ضد انسانی و ضد کارگری خود رها نخواهند شد. انها از همین امروز با چنین کابوسی زندگی میکنند و باشد تا در فردای نه چندان دور آنرا به چشم خود نیز ببینند.
|