"محمدعلی جعفری"، فرماندۀ کل سپاه پاسداران ایران، در سخنانی که در دانشگاه امام حسین وابسته به سپاه پاسداران و در حضور علی خامنه ای ایراد کرد، گفت که پاسداران و بسیجی ها نخواهند گذاشت که "جریان های نفوذی غربگرا در ارکان نظام اسلامی"رخنه کنند. وی بی آنکه نامی از کسی ببرد گفت «صاحبان تفکری خاص در داخل کشور با اتکا به بیگانگان و ارزش های تمدن غربی در برابر ارزش های دینی و فرهنگ اصیل ایرانی سخن می گویند». جعفری سپس صاحبان این تفکر در داخل کشوررا تهدید کرد و گفت که «سپاه پاسداران و بسیج این افراد را در ساحت سیاسی و فرهنگی کشور تحمل نخواهند کرد و چنانکه این افراد بر مواضع خود اصرار بورزند به بلای گذشتگان گرفتار می شوند.»
خود خامنه ای نیزدر سخنرانی که دوشنبه سوم خرداد ماه در جمع نظامیان سپاهی و بسیجی در همین دانشگاه ایراد کرد بار دیگر بر وظیفه و نقش کلیدی و تعیین کنندۀ سپاه پاسداران در حفظ و حراست از رژیم اسلامی تأکید کرد و گفت که کشور در همۀ ابعاد سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی اش متعلق به سپاه پاسداران و "جوانان مؤمن بسیجی" است. خامنه ای در ادامه سخنانش سپاه پاسداران را به مقاومت در مقابل "خائنان داخلی" فراخواند که به گفتۀ او قصد دارند نظام اسلامی ایران را در مقابل آمریکا به زانو درآورند.
ناگفته پیداست که مخاطب این سخنان روحانی و افراد حکومتی نزدیک به وی هستند. اینکه سپاه پاسداران در چه زمانی و علیه چه کسانی این تهدید خود را عملی خواهد کرد بر کسی روشن نیست. اما نفس تهدیدات از جانب فرمانده ارگانی که خود را پاسدار و صاحب اصلی قدرت سیاسی در ایران می داند، به اندازه کافی جناح رقیب را خواهد ترساند و حداقل برای مدتی صدایش درنخواهد آمد. روحانی تصور می کرد با بازشدن دروازه های اقتصاد ایران به سوی غرب، پس از امضاء توافق نامه اتمی، آنچنان گشایشی از لحاظ اقتصادی به وجود خواهد آمد که تعرض به موقعیت او کار آسانی نخواهد بود. از نگاه آمریکا و دولتهای غربی، ضمانت پایدار برای اجرای مواد نوشته و نانوشته توافقنامه، تغییر توازن قوای بین جناح های حکومتی به نفع روحانی بود. اما امتیازات قطره چکانی اقتصادی غرب از هنگام اجرائی شدن برجام تا کنون، نتوانسته است آن چنان موقعیتی به روحانی بدهد که بتواند با اعتماد به نفس بیشتری در مقابل خامنه ای و تهدیدات سپاه پاسداران مقاومت کند.
سپاه پاسداران و خامنه ای و دارودسته اش انتخابات اخیر مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان، را به نحوی مهندسی کردند، تا برای مدت کوتاهی هم که شده است مردم تهران و چند شهر بزرگ ایران را در توهم پیروزی و داستان نخ نما شده "انتخاب بین بد و بدتر" در انتظار نگهدارند. وقتی که موقتا از این بابت خیالشان راحت شد، آنگاه لحن کلامشان را خطاب به روحانی و کارگزاران حکومتی او به تدریج تند تر کردند. تا جائیکه امروز می شنویم آنها را علنا تهدید میکنند که "به بلای گذشتگان گرفتارشان خواهند کرد".
سپاه پاسدارن که بنا به گفته صریح خامنه ای در سخنان اخیرش خود را "در همۀ ابعاد سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی" صاحب کشور می داند، استراتژی خود را برای حفظ رژیم اسلامی به پیش خواهد برد. برای سپاه پاسداران، جناح روحانی و اصلاح طلبان حکومتی و امثال آنها ابزارهائی هستند که در این یا آن مقطع برای تخفیف بحرانهای سیاسی، اقتصادی و یا دیپلماتیک می توانند مفید واقع شوند. چنانچه نقش خود را ایفا کردند، اگر بخواهند از خط قرمزهای سپاه عبور کنند، در آنصورت همانطوریکه جعفری می گوید: " به بلای گذشتگان گرفتار می شوند". اما جعفری و خامنه ای هردو بخوبی می دانند که خطر واقعی از جانب توده های مردم به جان آمده از دست این رژیم است، که به سادگی نمی توانند به بلای گذشتگان گرفتارشان کنند. از اینرو تا زمانیکه این خطر باقی است، هنوز ارزش مصرف روحانی و امثال او تمام نشده است و برای فریبکاریهای بعدی به وجود آنها احتیاج خواهند داشت.
تجربه نشان داده است که جناح های مختلف رژیم هدفشان نه فقط جنگ قدرت در حوزه های منافع شخصی، بلکه مهمتر از آن نجات رژیم اسلامی از بحران های عمیقی است که با آن دست به گریبان است. هر کدام راه حل خود را کارسازتر می دانند و از اینرو روشن است که دعواهای درون خانوادگی آنها نمی توانند تکیه گاهی برای تامین خواسته های مردم باشند.
روشن است که هر دو جناح اصلی رژیم چه آنها که قدرت اصلی را در دست دارند و چه آنها که در حاشیه دستی به قدرت دارند، نگران گسترش اعتراضات و نارضایتی های کارگری و توده ای هستند. وقتی باز کردن دروازه های اقتصاد ایران به سوی غرب، در نتیجه سیاستهای دولت روحانی نتواند به گشایش اقتصادی و تخفیف خشم مردم منجر شود، در این صورت برای هردو جناح چه راهی جز بکار بردن زور و سرکوب باقی خواهد ماند؟
اما به ثمر نشستن خشم مردم و خنثی کردن نیروی زور و سرکوب به کسب آمادگی نیاز دارد. کسب این آمادگی یعنی متشکل شدن توده ی کارگر و زحمتکش در تشکل های سیاسی و طبقاتی خود، یعنی گسترش جنبش های رادیکال اجتماعی و سرانجام خیز برداشتن برای سرنگونی رژیم اسلامی.
|