از زمان اعلام و افشای وجود کرونا در ایران تا به امروز، معیشت توده محروم و ستمدیده در کردستان و بالاخص مریوان و مناطق اورامان، دهها بار بدتر و خرابترشده است و زندگی آنان مورد تهدید قرار دارد و به سمت فاجعه پیش میرود. در همین ارتباط مواردی را به کوتاهی برایتان مینویسم تا شاید درد و رنج آنان را بهتر بتوانید انعکاس دهید و به گوش دیگران برسانید:
کارگران شرکتی و قراردادی را مجبور به گرفتن مرخصی (بدون حقوق و پرداخت بیمه) تا پایان اردیبهشت ماه کردهاند.
در این فضای تحریم و بیکاری و گرانی سرسامآور، عده زیادی از کارگران فصلی و قراردادی که اخراج شدهاند برای ادامه زندگی خود و خانوادههایشان مجبور به مسافرکشی به طور غیرقانونی شدهاند. برای این کار به خریدن ماشینهای ارزان قیمتی چون پراید و پیکان با گرفتن وام بانکی یا قرض رو آوردهاند، اما پس از گران شدن بنزین و بالا رفتن قیمت کرایههای ماشین، مردم توانایی پرداخت آن را ندارند و صاحبان ماشینها هم توانایی خرید قطعات و بنزین را ندارند و انبوه این ماشینهای قراضه و کهنه معضل بزرگی برای زندگی شهرنشینی و ترافیک شده و معضلات زیادی درست کرده است. حتی ماشینهای خط ویژه اتوبوس و تاکسی هم دیگر بیکار شدهاند و مسافری برای جا به جایی ندارند و الان دیگر همه اینها به کارهایی چون کولبری و دست فروشی سرچهارراهها و فروش گیاهان کوهی روی آوردهاند.
تمامی مشاغل خصوصی مانند شرکتها و دفاتر خدماتی و مدارس غیرانتفاعی و آموزشگاههای زبان تعطیل شدهاند. کارگران سوپرمارکتها و فروشگاهها و رستورانها همگی بیکار یا اخراج شدهاند و به در کاسبیها قفل زده شده است. مثلا در مصاحبهام با یک دفتردار مدرسه غیرانتفاعی، او میگفت پنج روز در هفته به طور تمام وقت برای گذران زندگی خود و سه نفر عائلهاش کار میکند و با داشتن سه سال سابقه کار حقوقش معادل یک میلیون و دویست هزار تومان است که مبلغ صدهزار تومان از آن را باید برای بیمه پرداخت کند. وقتی از او پرسیدم به چه امید به این کار با این حقوق ادامه میدهد پاسخ داد به امید استخدام؛ یعنی پروندهاش در آموزش و پرورش در نوبت استخدام میباشد در صورتی که سالهاست خبری از استخدام نیست و این افراد هیچ شانسی برای استخدام ندارند و این وعده هرگز تحقق نخواهد یافت و حداکثر ممکن است گاهی مبلغ ناچیزی از طرف مدیر مدرسه تحت عنوان اضافه کاری به آنها تعلق بگیرد.
سرنوشت کارگرانی که قرارداد سفید امضا کردهاند، همان مرخصی بدون بیمه و حقوق است و آنها احتمالا برای همیشه بیکار خواهند شد چون در قبال آنها تعهدی وجود ندارد.
کارگران رستورانها، سوپرمارکتها، آرایشگاهها و فروشگاههای پوشاک هم اخراج و بیکار شدهاند. بسیاری از این کارگاهها هم تعطیل شدهاند.
من یک کارگاه عالی و مدرن تولید پوشاک مردانه و زنانه را میشناسم که ضمن تعطیلی کارگاه و اخراج کارگرانش، به دستفروشی کنار خیابان روی آورد و سرانجام دست به خودکشی زد چرا که توانایی تامین زندگیاش را نداشت.
دست فروشان بیچاره مریوانی به تعطیلات عید دلخوش بودند که در آن هنگام پولی به جیب خواهند زد اما متاسفانه الان همه ناامید و افسرده منتظر هستند تا زمان مرگشان از گرسنگی فرا برسد یا صاحبخانه آنها را بیرون کند و یا اگر اینها هم نباشد، ویروس کرونا آنها را از پای درآورد. آنها حتی توانایی حفظ و مراقبت خود وخانوادهشان را درمقابل کرونا ندارند.
همانطور که میدانید در کردستان و مریوان، بیشتر روستاییان از طریق فروش گیاهان کوهی امرار معاش میکنند اما متاسفانه از سال گذشته حکومتیها مثل منابع طبیعی و فرمانداری و گمرک و اداراتی مثل اطلاعات و سپاه، به این منبع درآمد نیز چشم دوختند و به پشت پرده این بازار وارد شدند و بازاری در کشور عراق برای فروش این گیاهان باز کردند و خود آقایان روسا، کارفرما و صادرکننده این گیاهان شدهاند و روزانه صدها میلیون از طریق استثمار گیاهچینهای روستایی پول به جیب میزنند و گمرک خودش قیمت گیاه را تعیین میکند. همچنین برای صادرات هر کیلو از این گیاهان، مبلغی مثلا هزار یا … از گیاهفروش روستایی کسر میکنند تحت عنوان اینکه صادرکننده گیاه است درصورتی خودشان باید آن پول را پرداخت کنند که در حجم و تناژ بالا آن را صادر می کنند و به این ترتیب هم به طبیعت آسیب میزنند و هم موجب استثمار روستائیان میشوند.
رفیق! وضعیت بهداشت و دکتر و دارو بسیار وحشتناک است. خیلی از مریضها اصلا به پزشک مراجعه نمیکنند یا اگرهم بروند توانایی خرید دارو ندارند. تعداد زیادی از جوانان را میشناسم که زیر ۳۰ سال سن دارند و توانایی عصب کشی و پرکردن دندانشان را ندارند و ناچارا برای ارزانتر تمام شدن هزینه دندانپزشکی، دندانهایشان را کشیدهاند و به گذاشتن دندان مصنوعی روی آوردهاند.
زنانی تازه ازدواج کرده را میشناسم که باردار شدهاند و بعد از بروز علائم حاملگی، ضروری بوده که از نظر علمی و آزمایشهای غربالگری تحت نظر باشند ولی متاسفانه این زنان به علت بیپولی وهزینههای زیاد آزمایشات بارداری و دارو نتوانستهاند خودشان را تحت پوشش قرار بدهند و در نهایت زایمانی ناقص داشتهاند یا نوزادشان با مشکلات جسمی و ذهنی به دنیا آمده است که این آخری برایم از همه آزاردهندهتر است. این را هم بگویم خیلی از زنان حامله به دلیل حاشیههای حاملگی و گرانی سرسامآور، از پوشاک و غذای کودک گرفته تا دارو و بقیه مسایل ذکر شده در بالا، تصمیم به سقط جنین غیرقانونی میگیرند آن هم با داروهای غیرقانونی و بیشناسنامه که هزاران معضل ایجاد کرده است.
تغذیه نامناسب وغذای ناسالم و پر از هورمون، انواع واقسام بیماریها وسرطانهای خطرناک را صدها برابر بیشتر از چند سال گذشته کرده است.
متاسفانه بیمهها پاسخگو نیستند یا دکترها جهت رسیدن به پول نقد و ندادن مالیات از قرارداد بیمه دور هستند. مثلا من خودم بیمه تکمیلی و طلایی دارم اما از هر ده مطب حتی یک مطب و داروخانه جوابگو نیستند و اگر پولی هم پرداخت کنیم که بیمه باید به ما برگرداند؛ بیمه آن را به طور نیمه و ناقص برمیگرداند و یا به تبصرهای ارجاع میدهد که اصلا این پول قابل برگشت نیست.
متاسفانه شغلهای کاذب، دزدی، کلاهبرداری، تن فروشی، فروش انواع قرص و مواد روانگردان که در سر چهارراهها آزادانه به فروش میرسند، این اواخر به چندین برابر افزایش یافتهاند.
عدهای از زنان و دختران جوان مجبور میشوند جهت کارهای خانگی مثل آشپزی و مستخدمی (مثل برده) و باغ داری و نگهبانی به کردستان عراق بروند. متاسفانه آنجا هم با هزار بدبختی رو به رو میشوند، استثمار میشوند، به آنها تجاوز و تعرض میشود و عراقیها با تبعیت از مزد کارگر با پول ایران حقوقشان را پرداخت می کنند.
متاسفانه اختلاس و دزدی در تمام ادارات و بنگاهها و بانکها و وزارتخانهها، مدارس و ادارات آموزش و پرورش، صندوقهای پولی و حمایتی و قرضالحسنهها به وفور و باوضوح دیده میشود و مستنداتش نیز موجود است.
فروش مدارک تقلبی و جعلی از انواع مدارک آموزشی و خدماتی و غیره به چشم میخورد.
وضعیت معلمان و آموزش و پرورش بسیار وحشتناک است. همه معلمان دارای شغل دیگر (برخی حتی تا سه شغل) هستند. ظاهرا کمترین دغدغهای برای بهتر کردن وضعیت آموزش وجود ندارد. یعنی معلم به فکر سیر کردن شکم زن و فرزند و رفاه و آسایش خانواده خود است. اگر به آموزش توجه کند زن وبچه را از دست میدهد. بیتوجهی به خانواده و فرزند یعنی گرفتاریهایی مانند اعتیاد، تن فروشی، لمپنیسم، دزدی و… و در نهایت مجبور است کنار زن و فرزندش بماند.
بازنشستهها که دیگر جزو مردگان متحرک به حساب میآیند و چندین برابر بیشتر در معرض تمام مشکلات و گرفتاریهای ذکرشده قرار دارند.
بیمهها یکی یکی زیر تعهدات خود میزنند و پاسخگو نیستند.
رفیق! این مسائلی که برشمردم تراژدی درست کرده است و اصلا برای مردم زندگی باقی نگذاشته است. وضعیتی بسیار اسفناک شبیه وضعیت قرمز ایجاد شده است و اگر اینطور پیش برود زندگی باقی نمیماند. قیمت یک ماشین پراید سیزده سال کار کرده آن هم با بدنه تصادفی و رنگ شده سی میلیون تومان است.
رفیق! برای ما فعالین هم واقعا دیگر رمقی و توانی باقی نمانده است … فقط توانستیم پیشنهاداتی بدهیم و به سمت ایجاد کمیتههایی در محلهها برویم… وظایفی را برای این کمیتهها تعریف کردیم مثلا اطلاعرسانی، آگاهی دادن، روشنگری و اخبار واقعی در فضای مجازی و