سرانجام پس از سه سال شدتیابی اختلافهای سیاسی و بحران درونی در حزب کمونیست ایران، پلنوم نهم حزب، روز اول آگوست (۱۱ مرداد ۱۳۹۹) با یک اقدام اصولی، وجود اختلافات سیاسی و استراتژیک در حزب را اعلام و ضرورت علنی کردن آنها را به تصویب پلنوم حکا برساند. رفیق ابراهیم علیزاده مدتها بهشدت مخالف وجود اختلافها بود و بارها با اختصاص بولتن بیرونی و طرح اختلافها مخالفت میکرد. و حتا مخالفین را کسانی خواند که به «پارانویا» دچار شده و یا حتا تا جایی به انکار پرداخت که طرح اختلافها را «دام وزارات اطلاعات جمهوری اسلامی» اعلام کرد. در گفتگو پیرامون کرونا با تلویزیون کومه له اعلام کردند: «یکی را ممکنه در اختلافات داخلیشان دخالت کند و سعی کند تفرقهای در درونشان به وجود بیاورد و به اختلافات دامن بزند... یک بخش از فعالیتهای و وزارت اطلاعات در درون همهی سازمانهای سیاسی اپوزیسیون حمهوری اسلامی یک بخش از فعالیتها وزارت اطلاعات است.»
این بیان هیچ ربطی به کرونا نداشت. این یک حربهی دور از هر منش و فرهنگ و پرنسیپ سیاسی درون نیروهای مدعی چپ دمکرات بود ( نوع توده ایسم و کیانوری آری) با این شیوه، انکار اختلافها، سلاح این سیاست میشود. به بیان دیگر، اختلافها به سیاستِ انکارْ نیاز داشت. اسناد موجود از کنگرهها (کومهله و حزب)، برخی پلنومها و نشستها (به ویژه در کنگره ۱۷ کومهله در سال ۲۰۱۷) گواه مخالفتهای ایشان هستند. کمیته اجرایی حزب در گزارش برگزاری پلنوم نهم اعلام کرد: «کمیته اجرایی حزب ضمن اشاره به تعمیق بحران درونی حزب تأکید کردکه «این بحران اکنون کل سوخت و ساز و عرصههای مختلف فعالیت حزب را تحت تأثیر قرار داده است. در این زمینه به مناسبتهای مختلف تبیین از این بحران و راه حل برون رفت از آن به بحث گذاشته شده و زمان آن رسیده که این بحث ها در سطح علنی مطرح شده و مورد قضاوت قرار بگیرند.»
بنابراین، زمان آن هرچند بسیار دیر، اما فرا رسیده است که تبیین خود از اختلافها را به طبقه کارگر، جنبش سوسیالیستی و افکار عمومی ارائه دهیم و نشان دهیم. به جای انکار باید آشکار شود که کدامین نیرو در کدامین سوی مبارزه طبقاتی جایگاه دارد. تلاش ما در دفاع از استراتژی حزب کمونیست ایران و سازمانها و ارگانها و هستههای سازمانی در سراسر ایران پیشبرد مبارزهی ایدئولوژیک سالم و شفافی است که چون کورهای مذاب برای زدایش زنگارهها، در بالندگی تئوریک و پالایش سیاسی و ساختاری حزب از هر نوع گرایش غیرکارگری عمل کند.
ر.ابراهیم علیزاده، کمتر می نویسد، یا دستکم به نام خود مینویسد و ترجیح میدهد که شفاهی بگوید. امتیاز شفاهی گفتن شاید برای ایشان در آن است که سند نوشتاری و قابل دسترسی که به آن استناد کرد به دست نمیدهد، اما در مصاحبه، این چنین نیست و افزون برآن، فرصت رفوی شکافها نیز باقی میماند. او، با دیرکردی چندین ساله و انکار اختلافها، سرانجام یکماه پیش به صورت شفاهی «پذیرفت» که در حزب کمونیست ایران و سازمان کردستان حزب (کومهله) «تفاوتهایی» وجود دارد و نه اختلاف. آرزوی ما چنین بود. اما آرزوها همیشه بر وفق مراد نیستند. همین چند روز پیش در پلنوم نهم کمیته مرکزی حزب (اول اوت ۲۰۲۰) بود که وجود اختلافهای سیاسی به زبان آورده شد. اما بار دیگر، ر. ابراهیم در گفتگویی رو به بیرون، با رادیو دیالوگ به زبان کردی، وجود اختلافهای سیاسی را انکار میکنند که گویا «چند نفری بر اساس ذهنیت خودشان گرایش تراشی کردە، تشكیلات را ه راست و چپ تقسیم کردە و بغل دستی خودشان را دشمن حساب می کنند، ... و این بحران نتیجه اختلافات شخصی و ناسازگاری چند نفر از کادرهای رهبری است.» متاسفم که بگویم این یک انکار آگاهانه است و افکار عمومی را آگاهانه نه تنها بی خبر، بلکه گزارش غیرواقعی میدهد. بنا به اخلاق و مورالیته میتوان برای کوتاه مدت چنین روش محکومی را در پیش گرفت، اما اتیک یا پرنسیپ و اصول که اساس فضیلت انسانی است، منش پذیرفته شدهی آزادهگان است.
تا آنجا که به اختلافها باز میگردد، میتوان سیمای اختلافها را در رئوس استراتژیک برنامهای، سازمانی و تاکتیکی زیر، خلاصه کرد:
۱-انقلاب،۲- رفرم،۳-اتحاد،۴- حاکمیت،۵ سرنگونی، ۶- سازمان سیاسی، ۷- سبک کار، ۸- پرنسیپهای انقلابی،۹- دیپلماسی،۱۰- عضو گیری،۱۱- تشکیلاتی و...
اما به یقین برای شما که این مناسبات را از بیرون مینگرید و از رویدادهای درون، آشنایی کمتری دارید، باورش دشوار باشد که ما در حزب کمونیست ایران و کومهله، پیرامون هر یک از محورهای بالا در دو سوی مخالف، درگیر بودهایم. و ر. ابراهیم علیزاده، شخص اول مخالف با مبانی بالا، بدون آنکه یک سطر بنویسد، یا با زبانی شفاف در نشستهای حزبی و چشم در چشم ما سخنی بگوید، به تاکتیک خاموشی گزینی دست یازیده و رهبری همنوازی مخالفین حزب کمونیست ایران را به عهده گرفته و یا در هر فرصت مبهم و به شیوه اکلکتیسیستها، مبهم و درهم و کلی، از سوسیالیسم و اخلاق و رادیکالیسم و سخن رانده است. با پوشش مفاهیم کلی و زرورقی همانند سوسیالیسم، زرورقی در یک مجال چند دقیقهای نگرش خویش را قطرهچکانی تزریق کرده تا مجالی دیگر. کاربرد و دیکته کاربردهای تشکیلاتی به گمارش همراهانی با اتوریتهی و نام کومله که خویش را صاحب آن میدانست، با خاموش بی آنکه نشانی از خود به جای بگذارد، با شیوههای گوناگون، درون را به زمینگیری کشانیده و مجال پرداختن به گفتگو، آموزش، دیالوگ، پرداختن به اختلافها مبارزه نظری، دیدگاهی و تعیین تکلیف با هریک از محورهای بالا داده نشد و در عمل، تمامی آن مبانی را با برنامهریزی و نقشهمندی، به پیش برده میشد. در اینجا همهی ما چه رفقا و کادرهایی که در اعتراض به روند حاکم (نه از استراتژی حزب) به رهبری ر. ابراهیم علیزاده، استعفا داده و همهی آنانیکه از ابتدا تا به امروز، به هنگام و قاطعانه و کمونیستوارو پیشتازانه همانند نیروی یک حزب پیشتاز طبقه برنخاسته، عمق این بحران را پیش بینی نکره ، در نیافته و فرصت پیشبرد چنین روش و منشی داده شد، در وضعیت کنونی سهیم و سزاوار سرزنش هستیم.
ما در یک شرایط تاریخی ویژه قرار داریم. میتوانیم یا تاریخساز باشیم یا مغلوبین تاریخ و تماشاچیانی در انتظار معجزه و منجی، یا دنباله روان تکامل تدریجی و لاکپشتی. تاریخ را انسانهای اجتماعی میسازند و این با اراده گرایی یکسان نیست، روابط اجتماعی ما با طبقه کارگر، با سوسیالیستهای همراه و اتحادمان است که تاریخ ساز میشود. تا زمانیکه ما در حزب کمونیست و کومهله زیر هژمونی فردیت و مناسبات ناهمخوان با طبقهی سرنوشت ساز و تاریخساز، منطق تاریخ را پیروی نکنیم، تاریخ با منطق خود با ما عمل خواهد کرد.
انکار چرا؟
آنکه در متن اختلاف، با انکار و آگاهانه از تفاوت سخن میگوید، بدون شک نه «ریگی در کفش» بلکه در کفش خود ریگی دارد! به یک دلیل ساده؛ پذیرش تفاوت، اما پذیرش واقعیت نیست، بلکه انکارِ آگاهانهی یک واقعیت است. به بیان دیگر، استفاده از یک مفهوم از جنس غیرواقعی آن است. به سخن دیگر، نادیده گرفتن تفاوت بین مفهوم تفاوت و مفهوم اختلاف، یک انتخاب آگاهانه است. به این معنا که پذیرش وجود تفاوتها، امری ساده و غیر قابل انکار در هر نگرش، پدیده یا سازمان سیاسی است. اما مخالفین ما در حزب کمونیست ایران و کومهله، با انکار اختلاف سیاسی به عنوان یک واقعیت غیرقابل انکار، به رسمیت شناسی آنرا به سود خود نمیدیدند. آنان با انکار واقعیت اختلاف سیاسی، به زمان نیاز داشتند تا چراغ خاموش زمان مناسبی برای پیشبرد نگرش خود به چنگ آورند- که آوردند- تصرف و کامیابی آنان در نشستن در ارگان و جایگاهی که جایگاهشان نبود، نه از قدرت و منطق و هوشمندیاشان، بلکه از غفلت و سادهانگاری ما بود. ما به نام رعایت پرنسیپ و اصول و آنان با پای نهادن بر پرنسیپ و اصول تا میتوانستد تازیدند و ما ارادهی انقلابی در برابر این تعرض را به کار نبردیم، به اینگونه، با قطبنما قرار دادن مبانی کمونیستی حزب، دو قطب چپ و راست در دو سوی هم قرار داشتند. این اما به معنای در برابر هم به گونّی شفاف نبود. در یک سوی وفاداران به مبانی، برنامه، اساسنامه استراتژی کمونیستی طبقه کارگر انقلابی و در سوی دیگر اپوزیسیونی سربرآورد، که این مبانی را در عمل پذیرا نبود و در نظر نیز در هر فرصت و مراسمی و ترییونی و بیشتر برای مخاطب کرد زبان ابراز می داشت. این رویکرد راست، به جای معرفی و دفاع از دیدگاه خود تا کنون به جز جسته و گریخته در مناسبتها و یا مصاحبههایی و بیشتر برای منطقه به زبان کردی، از آشکار کردن اختلافهای خود تا فرصت مناسب، سرباز زده است.
خیزی برای انحلال حزب
یکی از سخنگویان انحلال طلبان، ر. جمال بزرگپور یکبار پیش از برگزاری کنکره ۱۲ حزب کمونست ایران، (پیش از سال ۲۰۱۵) در نوشتاری خواهان ادغام و در واقع انحلال حزب کمونیست ایران در کومهله شد. این اقدام در سه بولتن پیشا گنگره ۱۲ حزب در سال ۲۰۱۶ پاسخی مناسب گرفت. ایشان اعلام کرد تا دفاع از طرح ادغام (انحلال) حزب را بهزمان دیگری وا میگذارد و نقشه خود را «در تاقچه» میگذارد تا وقتی دیگر. ائتلافِی از راست، در برابر اصول حزب کمونیست ایران و کومهله انقلابی در درون به وجود آمد. سیاست ر. ابراهیم علیزاده، تنها حامل توافقی سیاسی با این نگرش نبود، بلکه حاکم بر این سیاست بود. این سیاست برای ذهنیت سازی و ذهنهای مساعد و مساعدین ذهنی خویش، باید مادیت مییافت و در میان کسانی که به حزب روی میآوردند و به وسیله آنانکه ارگان عضوگیری را با زیر پا نهادن اساسنامه و اصول حزبی در انحصارگرفته بودند، عضوگیری میشدند، پیروانی مییافت. اینان، پیش عضوهای ساده در آموزشگاه و پس از آموزشگاه به ویژه از سال ۲۰۱۷، مساعدترین کاندیداهای این ذهنیت بودند. مجریان این سیاست، با انکار اختلافها، به زمان نیاز داشتند. در این فرصت، اقدامات زیادی از سوی آنان باید انجام میگرفت. از جمله، عضو گیری افراد مساعد، اخراج، تعلیق، شایعه، مسمومیتهای ذهنی از جمله اینکه قصد برکناری ر. ابراهیم در جریان است، تعطیلی اردوگاه و پیوستن به حزب کمونیست کارگری ووو. شایعهی بی اساسی که در سال ۲۰۱۹ به بحران دامن زد که گویا نشریه سیاسی حزب (جهان امروز) به علنی کردن مباحث درونی (ضمیمه اول نشریه جهان امروز) دست زده است. اقدام هیئت تحریریه جهان امروز با یک اتهام «امنیتی» مهر خورد و تداعی شد و کارزاری به ويژه در اردوگاه توماری با امضا تازه پیوستگانی سازماندهی شد که برخی از آنان نه تنها بولتن را نخوانده بودند، بلکه جهان امروز و جهان کتاب را یکی میدانستند (در جای خود به این فاجعه خواهم پرداخت که نه برنامه هفتگی جهان کتاب و نه نشریه جهان امروز در اموزشگاه، اردوگاه و خارج کشور، برای آموزش و تبلیغ و ... معرفی نمیشدند و نمیشوند بلکه پس از نشر علنی، مباحث تئوریک مورد تحریم قرار گرفتند. به ابتکار بیرونی کردن نگرشها در جهان امروز ویژه نیز، به آن رفقا نیز درخواست شده بود که دیدگاههای خود را برای نشر در ضمیمه جهان امروز آماده سازند. این درخواست که از سوی آنان هیچ پاسخی نگرفت در برگیرندهـبحثهای سیاسی-تئوریکی بود که در بولتنهای پیشاکنگره ۱۲ در سال ۲۰۱۶ که در داخل و خارج، در اختیار تمامی اعضا قرار گرفته بود. با شانتاژ و تومار نویسی و شایعات، اذهان بی آلایش و پاک جوانانی که به سوی حزب میآمدند، باید آلوده میشد و آنان را به تومار نویسی و صفآرایی وامیداشتند. بدون آنکه برخی، تفاوت بین جهان کتاب و جهان امروز را میدانستند و یا نشریه را دیده باشند. این ادامهی تلاشی چندین ساله بود، برای پوشانیدن ماهیت اختلافها و تناقضها.
ر. ابراهیم به جای پذیرش سیمای اختلافها، همیشه به انکار اختلافها متوسل شده است. اختلافها، با روندی دستکم ده ساله، همانند یک آسیب درون زا، رشد یافت و ریشه دوانید و یکی بعد از دیگری ارگانهای مناسب را فراگرفت. ر. ابراهیم علیزاده در مصاحبه اخیر خود با "رادیو دیالوگ" در این زمینه میگوید: «در میان این رفقایی که خود را جهت متفاوت معرفی می کنند، تاکنون یک صفحه آ چهار در هیچ کنگره و پلنومی و در آخرین پلنوم [اول اوت ۲۰۲۰] هم که نشان بدهد آنها خط دیگری هستند در مقایسه با آن خط دیگر وجود ندارد. آنچه هست فقط برچسپ چپ و راست و ناسیونالیسم و سوسیالیسم و مجموعه کلمات هستند که با آنها بازی میشود و مجموعه ای گلایه و احتمالا مجموعهای انتقاد باشد.»
این بینش به شنوندگان خود چنین تلقین میکند که برنامه، مصوبات، اساسنامهها و قرارها، تمامی سخن روزها، جهان امروز، جهان کتاب، برنامههای ما و فعالین حزب، چشم انداز، دیالوگ وووو به زبانهای کردی و فارسی که همگی بیانگر استراتژیک حزب و کومهله هستند و سیمای انقلابی حزب را نمایندگی میکنند و از سوی آنان در عمل پشتیبانی نمیشوند، «یک صفحه آ۴» هم به شمار نمیآیند! نمیتوان دیوار انکار را تا ثریا بلند برد، بیآنکه آوار شود! با این همه اسناد از سوی کمیته اجرایی و افزون بر ۸۰ درصد اعضا کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران و اکثریت کادرها و اعضا حزب و کومهله، هستند که باید «پلاتفرم» خود را به ایشان ارائه دهند! انکار کنندهگان، حاشا میکنند و افزون بر دهها سند مبانی، برنامه و نزدیک به ۴۵۰ شماره جهان امروز و صدها ساعت سخنروز و برنامههای تلویزیونی و بولتنهای پیشاکنگرهای و نیز صدها صفحه آ۴ درونی و بیرونی و دهها ساعت گفتگوهای درونی ضبط شده، پیرامون اختلافها، دستکم از کنگره ۱۵ تا ۱۷ کومهله، در کنگره ۱۲ حزب و پلنوم کمیته مرکزی حزب و دو کنفرانس کمیته خارج و... را مجموعهای از پلاتفرم ما نمیبینند. ایشان از ما که حاملین و پیشبرندگان این پلافرم هستیم، انتظار دارند که علیه مبانی سیاسی و فلسفی خویش اقدام کنیم. به راستی کیست که باید پلاتفرم خود را ارائه دهد؟ ما یا آنانی که در عمل تمامی این سیاستها و مبانی را تنها برای پوشش چرخش به راست خویش به کار میبرند و در عمل به تضعیف و تخریب حزب و کومهله دست یازیده تا به همان طرح ادغام و انحلال حزب دستیابی به اتحادهای راست دست یابند؟ این نگرش انحلال طلبانه است که به جای نفی و پراتیک صلبی، در جهات ایجابی، یک ص آ۴ از پلاتفرم خویش را در نقد برنامههای این استراتژی و خط رسمی حزب عمل کنند و تنها به یک سند پیشنهادی درتاقچه گذارده شده سال ۲۰۱۶ و سند تشکیل جبهه کردستانی سال ۲۰۱۲ از سوی ر. ابراهیم و زمزمههایی در میان خطوط و جسته و گریخته، بسنده نکرده و در دفاع از اعمال و روابط و پراتیک و دیدگاه خویش، به آ۴ های رسمی میپرداختند و بپردازند.
تفاوت یا تناقض؟
الفبای درک مفهومها به ما آموختهاند که میان تفاوت و تناقض، اختلاف ماهوی وجود دارد. به بیان دیگر تناقض، تفاوت ماهیتهاست. شاید مثالی در این رابطه به فهم این تناقض کمک کند. کارگران و سرمایهداران هر دو از نظر زیست شناسی از جنس بشر هستند، به ظاهر و از نظر صوری، از این روی بدون تفاوت، اما در آنجا که در دوسوی مناسبات طبقاتی قرار دارند، از نظر طبقاتی، دارای تناقضها و ماهیتهای متضاد هستند و نه تفاوتها. در این جهان دیجیتالی، نمیتوان با یک جمله ساده انگارانه، ماهیت اختلافها و یک تاریخچه را انکار کرد. ایشان مدعیهستند که گویا «چند نفری براساس ذهنیت خودشان گرایش تراشی کردە، تشكیلات را بە راست و چپ تقسیم کردە و بغل دستی خودشان را دشمن حساب می کنند، ... و این بحران نتیجه اختلافات شخصی و ناسازگاری چند نفر از کادرهای رهبری است». این ادعا و تلاش، برای پوشانیدن ماهیت بحران، کارآیی نداشته، بلکه در جهت به بیراهه بردن افکار عمومی از توجه و پی بردن به ریشههای این بحران به سیاست گرفته شده است. پر آشکار است که نفی صوری واقعیت، به معنای نبود واقعیت نیست؛ به همانگونه که پاک کردن صورت مسأله به معنای حل مسأله نیست.
اختلافها دارای ریشه و بنیادهای مادی بوده، در پروسهای رشد کرده و در زمان معینی با مبانی و استراتژی متناقض میشود. تفاوت، مفهومی است که به تاکتیکها باز میگردد، اما اختلاف سیاسی، به مبانی و هدف و استراتژی باز میگردد. آیا هیچ ذهن سیاسی یافت میشود که این اختلاف در مفهومها [تفاوت و اختلاف] را نشناسد؟! دگراندیشان سیاسی و استراتژی حزب و کومهله، به تجربه میدانند که نباید زودهنگام، تناقضهای بینشی خویش را آشکار سازند، در غیر اینصورت، بی موقع، موضع و جایگاه خود را در دو سوی حزب آشکار ساختهاند.
با به رسمیت شناختن اختلافهای بنیادین و وفاداری و احترام به افکار عمومی و به رسمیت شناختن خرد و شعور جمعی و اختلافها، ما پیوسته خواهان رسمیت بخشیدن به اختلافها، و علنیت اختلافها بوده و رفقا را بارها و بارها به گرفتن چنین رویکردی دعوت کردهایم. بارها تاکید کردیم تا تناقضها، تفاوتها معرفی نشوند.
سخنرانی ر. ابراهیم علیزاده در پیش در روز ۲۵ بهمن ماه ۱۳۹۸ به مناسبت گرامیداشت روز کومه له خطاب به احزاب سیاسی راست در کردستان اهداف خود را آشکارتر از پیش نشان داد. حاکمیت سیاسی در کردستان و نیروهای مسلح پیشمرگ در آینده کردستان، دو موضوع استراتژیکی بودند که بار دیگر برای همگرایی با سازمان های راست و قدرت طلب، به میان آورده شد. ایشان در این رویکرد، موازین و برنامه و اهداف کمونیستی حزب و کومهله نادیده گرفته میشد. ایشان رو به جبههی کردستانی مورد رویکرد خویش اعلام کرد: «مسئلۀ دیگر، مسئلۀ حاکمیت است... بیاییم و بنشینیم و توافق کنیم که پروسۀ واگذار کردن حاکمیت به مردم چگونه است و بر روی جزئیات آن به توافق برسیم.»
برای این دیدگاه، «حاکمیت مردم» و نه حاکمیت شوراهای کارگران و تهی دستان برای نفی مناسبات اسارت بار حاکم، بلکه از توافق و پروسهی واگذاری آن از کانال توافق احزاب و از فراز سر مردم انجام میگیرد. برای هر ذهن سادهای آشکار است که این به معنی حاکمیت احزابی است که خود را ولی مردم میشمارند و به خود حق میدهند که دبیراول ها و رهبران حزبی در پارلمان و تالار و یا اتاقی بنشینند و به توافق برسند و پس از زد و بند سیاسی «حاکمیت مردم» را اعلام کنند. ر. ابراهیم به خوبی از ماهیت احزابیکه خواهان مشارکت و تقسیم قدرت با آنها است آگاه بوده و میداند که حزب دمکراتکردستان و همراهان در مرکز همکاریها، حفظ مناسبات سرمایهداری را وظیفهی خود میدانند. ر. ابراهیم علیزاده در توجیه می افزاید: «اما البته ما واقع بین هستیم، ما در خیال زندگی نمیکنیم، ما می دانیم که مرحلۀ گذار هم هست، شما به ترافیک لایت، چراغ راهنمایی، نگاه کنید چراغ راهنمایی، زرد و قرمز و سبز دارد...» ما اگر از دنیای اوهام به جهان واقعی پای نهیم، میدانیم و به تجربه تاریخی مبارزه طبقاتی آگاهیم که زیر هر تیر چراغ یک دیده بان مسلح ایستاده است.
این یک توافق و ایجاد اتحاد پایدار و نیابتی نه از سوی حزب کمونیست و کومهله بود. نه حزب و نه کومهله قلمرو و ملک خصوصی فرد و یا افراد و ابزاری نیست که بر فراز سر یک تاریخ پرافتخار هزاران جانباخته و خانوادههای عزیزشان و هزاران عضو و پشتیبان کومهله و حزب و کارگران و تهی دستان در کردستان و سراسر ایران، اینگونه تقدیم شود. قرارداد اجتماعی منتسکیو در انقلاب فرانسه سال ۱۷۸۹ برای یک جامعهی منطبق بر مناسابت طبقاتی بورژوایی کارکرد یافته بود. چراغ راهنما برای رانندگی شهری، برآمده از یک قانون رانندگی و نه مبارزه طبقاتی است. تنها اذهان ساده و غافلان از تضادهای طبقاتی و ضرورتمندیهای مناسبات استثمارگرانه بورژوایی را میتوان با چرغ زرد و سرخ و سبز قانع کند. چراغ راهنمای رانندگی برنامهریزی شده برای چراغ سبز، زرد و قرمز است و مهندسین اداره راه و رانندگی آنرا تنظیم کرده و همه شهروندان جامعه مدنی (بورژوایی) بدون در نظر گرفتن جایگاه طبقاتی و اجتماعی برای حفظ جان خویش و عابرین و مسافرین، ملزم به رعایت آن هستند. کدام حزب سیاسی بورژوایی بر مبنای قرارداد چراغ راهنما، به قراردادی پایبند و وفادار مانده و میماند که در آیندههای دور از منافع طبقاتی خود گذشته و «اخلاقیات» را مراعات کرده و پشت چراغ زرد بماند، تا پلیس یا چراغ برق [«لایت»] چهار راه، زرد و سبز و یا قرمز را تنظیم کند و اجازه عبور و مرور بدهد؟
در چین پیش از انقلاب ۱۹۴۹، تشکیل جبهه واحد ضد ژاپنی مائوئیستی با ناسیونالیستها به رهبری چیانکای چک و پیمانهای آنچنانی مانع آن نشد که صدها هزار عضو حزب کمونیست و کارگر در جنگ داخلی به دستور و به دست هم پیمانان، به ویژه در شانکهای قتل عام نشوند. و تنها توازن نیرو پس از کشتار صدها هزار کارگر وکمونیست، تعیین کرد که ناسیونالیستها شکست بخورند و به کمک امپریالیستها، در «تایوان» مرکز گیرند. جنگ تحمیلی نیز از سوی حزب دمکرات علیه کومهله و حزب دمکرات ایران در دههی شصت، یک امر اخلاقی نبود که با یک چراغ زرد و یک قرارداد دوستانه قابل پیشگیری باشد. این جنگ تحمیلی، یک سیاست طبقاتی بود و تنها با یک نیروی انقلابی و پایگاه تودهای، قابل پیشگیری و مهار بود. قراردادها تنها کاغذ پارههایی هستند که به هنگام ضرور، پاره میشوند.
رداکسیونیسم ( تقلیل گرایی)
ما، بهسان امانتداران و وفاداران به استراتژی حزب و مبانی انقلابی کمونیسم و پیشبرندگان این مبانی در پراتیک مبارزه طبقاتی، پیوسته در هر نشست حزبی، وجود تفاوتها، تناقضها و نگرشها در بیان یک موضوع یا نگریستن به یک پدیده از زوایای مختلف و تاکتیک در یک حزب و سازمان سیاسی را امری بدیهی دانسته و افزون بر این، سازنده میدانیم. وجود تفاوتها، از این زاویه، پذیرفتنی و به رشد و غنای اندیشهی سیاسی یاری میبخشند. اما آنجا که به استراتژی، برنامهی، منشور و اساسنامهی بنیادهای یک سازمان سیاسی انقلابی و کارگری بازمیگردد، نمیتوان آنها را«تفاوتها» نام نهاد، زیرا که این دیگر، تفاوت نیست، بلکه تناقض است. و مماشات با آن، برای پیشبرد مبارزه طبقات، استقلال سیاسی و تحکیم حزب انقلابی کارگران، نابخشودنی و لیبرالیسم و اپورتونیسم محض است. نازلنمایی اختلافها، رداکسیونیسم بهشمار میآید؛ رداکسیون یا فروکاهی مبانی استراتژیک حزب و کومهله، تا سطح نازل تفاوتها، پروژهای میشود در خدمت تبدیل حزب و کومهله به ابزاری برای رسیدن به آماجی غیر از اهداف طبقه کارگر. رداکسیونیسم، به عوامگویی و پوپولیسم دست میزند، چراغ زرد و لایت را به میان میآورد، غافل از اینکه ما به رادارهای آگاهی طبقاتی و دانش مبارزه طبقاتی که با دانش سیاسی آنها دنیایی فاصله نوری دارد مسلح هستیم و از کمون پاریس تا اکتبر و تا کنون تجربه و دانش داریم. به این گونه، مبانی و منشور انقلابی حزب با ماهیتی دیگر و مسخ شده با آن گروهبندی طبقاتی و اجتماعی منطبق با دیدگاه طبقاتی وارونه، دگرگون تعریف میشود. ما تمامی این روند را به صورت مستند و مستدل ارائه خواهیم داد.
مفهوم تناقض
تناقض یعنی نقض و نفی آنچه که یک پدیده مادی و یا یک سازمان سیاسی برآن بنیان نهاده شده است. یکسان نمایاندن تناقض و تفاوت، یک نقض غرض یا پیمان شکنی استراتژیک است. بینش سیاسی در ماهیت متناقض با برنامه و استراتژی حزب، اما ماوراء و روی هوا نمیماند. در جامعهی طبقاتی، همه چیز مهر طبقاتی خورده است.
سیاست انکار اختلاف و سیاست پشت این انکار، باید خود را مادیت بخشد، به عینیت در آید، در پراتیک سازمان سیاسی کارکرد یابد و در سوخت و سازها مداخله گر باشد. برای عینیت بخشیدن به ایدهها، برای تبدیل ذهنیت و اندیشه به ماده، باید پیش زمینهها و ابزار لازم و مناسب را فراهم آورد. این تبدیل و تبادل ذهنیت به عینیت، ایده به عین (سوژه به ابژه) را نمیتوان بدون ابزار، بدون نیرو، بدون اهرمهای تشکیلاتی، بدون هژمونی و سلطه، بدون پشتوانه و بدون «فرهنگ سازی» برای پذیراندن ایدهی مورد نظر به پیش برد. اگر ایدهی سود و تبدیل پشم به نخ و کلاف و پارچه را در نظر گیریم، ضروری است تا برای عملی ساختن ایده سود و تبدیل پشم به پارجه، باید سرمایهی اولیهای داشت و نیروهای کاری و طرح و نقشهی راه را به کار گرفت، زمینی، کارخانه و ابزارهای کار را مهیا کرد و پارجه را تولید و به ماده قابل داد و ستد و سودآور تبدیل کرد. استراتژی کارفرما، سود و انباشت است. ایده در اینجا، همان طرح و اندیشه و نقشه، همان ذهن کارفرما و موضوع یا سوژه، همان کالای آماده شده در این پروسه میباشند.
اکونومیسم سیاسی
در سیاست، دنباله روی از وضعیت موجود و شرایط حاکم، یک اکونومیسم سیاسی است. به این معنا که دنباله روی از رخدادهای روزانه را پیشه میکند و سیاست خود را همخوان با اتفاقات قرار میدهد. در رابطه با سیاست خط راست در برابر خط رسمی حزب کمونیست ایران و کومهله، اکونومیستها، در این پروسه دنباله روی از حوادث، اما هدفی را پیگیر بودند که مغایر با استراتژی کمونیستی حزب و کومهله بود. به جای پیشبرد و پیروی از برنامه و تاکتیک و استراتژی حزب کمونیست، تاکیتک – پروسه را پیشه کرده و در برابر وضعیت موجود، با وضع موجود همراه میشود، برای عبور از آن برنامهای ندارد و حتا فرارفتن از وضعیت موجود را مانع میشود و در عمل، پیشبرد خط رسمی حزب را نیز از تاثیرگذاری انقلابی در مبارزه طبقاتی باز میدارد. در اینجا به نمونهی مستندی از تلاش به دنباله روی کشانیدن حزب و کومهله بسنده میکنیم و در ادامه تمامی این ماهیت را به صورت مستند و با مدرک نشان خواهیم داد. سند کمیسیون کمیته خارج نوشتهی سخنگوی ائتلاف راست، عادل الیاسی که به شدت مورد نقد شفاهی و نوشتاری ما قرار گرفت تنها نمونه نیست: «برای کمونیستها بر مبنای این هیچگاه ... برای ایفای نقش دگرگونساز اجتماعی به وجود نخواهد آمد» و بنا براین حکم چنین فراخوان میدهد: و«آنھا ھمواره مجبور خواھند بود... موقعیت بھتری در بدە بستان با سرمایەداران قرار دھد.»
به اینگونه و بنا به رهنمود و چنین رویکردی است که ادامه میدهند: «ازفشار سرمایهداران، اختناق سیاسی و سرکوب پلیسی بکاهد، موقعیت اقتصادی کارگران را بهبود بخشد، سطح آگاھی آنها را بالا ببرد، اعتراضات کارگری و آزادیخواهانه را برانگیزد و این اعتراضات را در قطب ضد نظام سرمایەداری جهت فراھم آوردن ملزومات انقلابهای کارگری سازمان دهد.» این بینش به شدت رفرمیستی-اکونومیستی وعده میدهد که به بده بستانها ادامه دهیم، تا «از فشار و اختناق سیاسی و سرکوب پلیسی کاسته شود، موقعیت کارگران بهبود بخشد... اما: «اما ساختار سیاسی حاکم طوری است که چنین رویکردی را با دشواری مواجه کرده است. رشد ساختار اقتصادی ایران و تبدیل شدن آن به یک اقتصاد سرمایەداری موجب رشد ساختار سیاسی به یک نظام متعارف بورژوازی نشده است که بتواند خود را با مولفەھای یک حاکمیت مدرن سرمایەداری تطبیق دھد.» این یک نمونه از تراوشهای رفرمیستی است و نه تنها مورد آن، از همین روی ما مدتها پیش، این بینش را نئوتودهایسم نامیدیم.
اپورتو- اکونومیسم، با دنبالهروی از سیاست روز، با ارزیابی بازار سیاست در پیرامون خویش و منطقه، در ایران و جهان، به آن تحلیل رسیده که باید خود را با آن وفق دهد و همراه شود. این یک اکونومیسم محض است. تسلیم در برابر همین شرایط و رها کردن استراتژی، آغاز یک پایان غم انگیز برای چنین رویکردی است. این اکونومیسم باید توجیه شود، با وزین نمایی و تمجید از «طبقه متوسط» و «مطالبات اجتماعی»، پوپولیستی و فراخوانی به«خنثی کردن لیبرالها» و فشار بر جمهوری اسلامی... مشروعیت بخشی به ایست و پیشبرد «شتاب مکن» به طبقه کارگر و موکول به محال کردن انقلاب کارگری و نفی ضرورت سوسیالسم و انکار ضرورت حاکمیت شوراها و در عمل مخالفت و ایجاد مانع در برابر اتحاد عمل پایدار با نیروهای چپ و کمونیست و غیره و تلاش برای پیوستن به «مرکز همکاریهای سازمانهای کردستانی» (دو حزب دمکرات و دو سازمان جدا شده از کومهله) برای حاکمیت احزاب، نمونههایی از رئوس اختلافهای استراتژیک ائتلاف راست با حزب کمونیست ایران و کومهله میباشند.
مبانی حزب کمونیست ایران و کومهله، که منشور و برنامه انقلاب و عمل تمامی جانباختگان و مبارزین راه سوسیالیسم از آغاز تا اکنون میباشند از سوی رهبری کومهله به دبیر اولی ر. ابراهیم کمرنگ میشوند و در عمل و درون سازمانی، مخالف این مبانی استراتژیک اقدامات شبانه روزی در جریان هستند. ر. ابراهیم علیزاده در روزهای اخیر(15 اوت 2020 جنبش-اعتراضی-و-دورنمای-آن) در گفتگو با رادیو پیام با شرکت حمید تقوایی در برنامه «رادیو پیام- کاناد» در پاسخ به پرسشِ سیاست حزب شما در رابطه با اعتصابات و مبارزه جاری کارگری چیست؟ میگوید: «سیاست ما اونه که تا آنجا که می تونیم و تیغمان برایی داره امکاناتی که در اختیار داریم امکان به پیروزی رساندن این جنبش های معین را فراهم کنیم و برای به پیروزی رساندش بایستی وارد چانه زنی با دشمن شد، بایستی خواست ها را سبک و سنگین کرد...» در اینجا سخن از سیاست حزب است و نه کارگران هفت تپه. این سیاست دنباله روانه، دفاع طلبانه و چانه زنی و انفعالی و اکونومیستی صرف است.
حزب در این مبارزه دنباله رو حوادث میشود و به کارگران توصیه میشود که خودشان عمل کنند، خودشان تصمیم بگیرند که با حکومت اسلامی و طبقه سرمایهدار به تنهایی به مبارزه طبقاتی بپردازند. و به سخن دیگر، به کمونیستها،به حزب کمونیتس ایران و کومهله حزب، به سازمانها و نیرهای چپ و سوسیالیست پشتیبان خود گوش ندهند و خودشان خرد خرد با گفتگو با سرمایهداران و حکومت اسلامی «به چانه زنی و سبک و سنگین کردن» ادامه دهند. ر. ابراهیم به کارگران و احزاب سیاسی پشتیبان طبقه کارگر، دهها باید و نبایدهای مایوسانه را به میان میآورد: «بایستی دست و بالشان را آزاد بگذاره در اینکه کجا پیشرویی کنند، کجا عقب نشینی کنند کجا دفاع کنند، کجا تعرض کند، یعنی اینطوری نیست که فقط با تکیه برخواستهای ماکزیمالیستی که از جانب سازمانهای چپ در جلو و پیش روی کارگران قرار داده میشه فردا یک شکست دیگری هم براشون رقم بزنند که امکان دوباره سربلند کردن و سربرآودنشان مشکل باشد. پروسه سرنگونی جمهوری اسلامی بایستی از نظر ما یک پروسه سرنگونی عینی پروسه شکل گیری گام گام آلترناتیو سوسیالیستی، آماده شدن کارگران برای ایفای نقش بیشتر و ایفای نقش موثرتر در جنبشهای اجتماعی باشه. بنابراین سیاست ما به پیروزی رساندن هر جنبش این معنی یه با همان خواستهای محدودی هم که داره و در عین حال میبینیم که جایگاه اینها در کل جنبش اعتراضی ایران کجاست...» (https://radiopayam.ca/) در اینجا سخن از مرحلهبندی و گذر از پروسهها و آیندههای نامعلوم سرنگونی است و نقشه مندی مبارزه طبقاتی، در اینجاست که شعار خودگرداین شورایی به وسیله کارگران هفت تپه را «خواستهای ماکزیمالیستی که از جانب سازمانهای چپ در جلو و پیش روی کارگران قرار داده میشه فردا یک شکست دیگری هم براشون رقم بزنند که امکان دوباره سربلند کردن و سربرآوردنشان مشل بشود» و به این گونه خواهان عقب نشینی و «خشت روی خشت گذاردن» میشود و سخن از ادغام اعتراضات کارگری و طبقه کارگر در اعتراضات تودهای و ادغام طبقه در مطالبات اجتماعی و نه طبقاتی است، سخن از دنباله روی طبقه کارگر از«جنبش های اجتماعی» است، در اینجا از انقلاب کارگری، از سرنگونی انقلابی، از ضرورت این پیش شرطها برای تحقق سوسیالیسم نیست.«نقد این دیدگاه در این گفتکو را به مجال دیگر وامیگذاریم).
ائتلاف به کدامین سو!
ارزیابی ائتلاف راست، روشن است؛ با این مبانی و با این حزب کمونیست و کومهله نمیتوان به سوی جبهه کردستانی شتافت و پیوست و آنرا تقویت بخشید. این رویکرد در سال ۲۰۱۸ در سخنرانی ر. ابراهیم در کنفرانس کمیته حزب در آلمان ابلاغ و در مدیای اینترنتی پخش شد. رئوس این دیدگاه به صورت زیر اعلام شدند:
«جامعه کردستان را باید بشناسیم... در مورد کردستان جامعه فراموش می شود...مثلاً اینکه در جامعه طبقاتی، توزان به نفع طبقه کارگر نیست... از نظر تعداد، یعنی طبقه متوسط و طبقات بالا از نظر تعداد بیشتر هستند... و اینکه در این جامعه، طبقه کارگر در کارگاه ها، در مراکز کوچک کارگری پراکنده و هنوز کارگران زیر سقف یک کارخانه نیستند، تشکلها وجود ندارند... دچار این تصور نباید شد که همه چیز مقدرات این جامعه به تصمیم گیری کمونیستها گره خورده ... کردستان، جامعه سنت و سابقه، تحزب یافته است... باید کاری بکنیم، این جنبش قدرتمند در برابر دولت مرکزی ظاهر شود.
و مردم ایران، مردم معترض در ایران، به جنبش کردستان اتکا می کنند، احساس کنند که نیروی واقعی پشتیبان است... ... به نظر من همکاری با نیروهای دیگر، طیفی از لیبرال –ناسیونال کرد، طیفی از نیروهای چپ هم هستند...
در این باره صحبت کرده ایم دو سه هفته گذشته نشست هایی بین احزاب در منطقه صورت گرفته...
یک حداقلی از یک وحدت قابل قبول که حساسیت زیادی ایجاد نکند... یا بایستی این کار را بکنیم، یا نبایستی پای اتحادها یا همکاریهایی رفت که تفرقه را دامن بزند...سازمانهای سیاسی مختلفی در کردستان وجود دارند، قضاوتی هم نداریم ...
ما انتخابی نداریم (فرض مطلق-حکم)... قبلاً هیئت نمایندگی خلق کرد داشته ایم با هم گفتگو کردیم هرچه بود، مذاکره، جنگ بود، صلح بوده هرچی بوده، انجام میداده (فرضیه - حکم)
حالاهم بیایند، کومه له و دمکرات با هم جمع شوند. منتهی حالا کومهلهایها زیاد شده اند، دمکراتیها هم زیاد شده اند...
با هم نه اینکه جبهه یا تقابلی، بلکه بنشینند چاره جویی برای حل این معضلات- دو معضل- یکی هماهنگی جنبش کردستان با جنبش سراسری و ظاهرشدن جنبش کردستان یکپارچه در مقابل دولت مرکزی ...» (در آینده در نوشتاری جداگانه به این کنفرانس خواهیم پرداخت.)
مرکز همکاریهای دو شاخهی حزب دمکرات کردستان ایران و دو بخش جدا شده از کومهله و قدرتهای اقلیمی، پذیرای کومهله و کسانی هستند که در یک راستا باشند. آنان کمونیسم و شوراهای انقلابی و سوسیالیسم را با اهداف و مواضع خود در تضاد میدانند. در سال ۲۰۰۰، عبدالله مهتدی وظیفه این پروژه را تجربه کرد، ابتدا با دفاع از سوسیالیسم، چهار شماره «افق سوسیالیسم» را منتشر کرد و از سوسیالیسم، طبقه کارگر و ضرورت حزب کمونیست و جنبش کارگری و سوسیالیستی نوشتند، به درازا نکشید که به شوراهای اسلامی حکومت باندها در ایران رای دادند، در کریدورهای وزارت امورخارجه و پارلمانهای سرمایهی جهانی راه یافتند، با حکومت اسلامی به مذاکره نشستند و نزدیک به دو سال با «نورف «NOREF»، یعنی ارگان سیاسی سرمایهداران جهانی که وظیفهی انحلال سازمانها و جنبشهای مسلحانه را به عهده دارد، پنهان از اعضا حزبی و سازمانی به همراه دو حزب دمکرات به مغازله برآمدند و سرانجام در سال ۲۰۱۹ در نروژ، با نمایندگان حکومت اسلامی ایران به مذاکرهی پنهانی نشستند. میانجی گر این مذاکره در دو نشست اولیه با ر . ابراهیم علیزاده و نماینده ایشان، جمال بزرگپور، برای دیدار سوم دعوتی به عمل نیامد و بی خبرانه با چهار جریان دیگر کردستانی و نمایندگان رژیم اسلامی در نروژ ، پشت درهای بسته به گفتگو نشست.
آیا این دوستان مؤتلفه که ساز شوم ادغام حزب کمونیست در کومهله و... (جمال بزرگپور) را در مخالفت با «انقلاب کارگری، تحقق سوسیالیسم در ایران و...» (حسن رحمان پناه و ابراهیم علیزاده) «توازن قوا به سود طبقه متوسط، خنثی سازی لیبرالها، اتحاد با احزب بورژوا ناسیونالیست کردی و...» (ابراهیم علیزاده) و وارونه سازی فرمول بنیادین مارکس مبنی به «طبقه کارگر باید از یک طبقه درون خود به یک طبقه برای خود تبدیل شود» به «طبقه کارگر باید از یک طبقه درون خود به یک طبقه برای مطالبات اجتماعی، تبدیل شود» و رفرمیسم را پیشه گیرند (عادل الیاسی) یکی از سخنگویان رفرمیسم که انحلال استقلال طبقاتی را تبلیغ و ترویج میکنند و ... دهها عدول دیگر از اصول و پرنسیپهای حزب کمونیست و کومهله را نواخته و مینوازند به کجا میروند! آشکار است که با چنین رویکردی، ر. ابراهیم در راهبری و در آغاز راهی است که امروزه دو جریانی که خویش را «کومهله» میخوانند اکنون در پایان آن هستند ...
ادامه دارد.
نیمه نخست اوت ۲۰۲۰
|
|