1)
عقب ماندگی و زور گویی یکی از صفات و خصوصیات بارز حکومتهای استبدادی و دیکتاتوری هستند. خاورمیانه پر است از حکومتهای دیکتاتور و مستبد. حکومتهای جمهوری اسلامی ایران و اردغان ترکیه و اسد در سوریه، تنها چند نمونه هایی از حکومتهای مستبد در منطقه هستند. آنها برای خود و خانواده و بستگان خویش از بذر و بخشش هیچ نعمت مادی وو دنیوی دریغ نمیکنند. آنها علیه غرب شعار میدهند، ولی همزمان فرزندانشان در کشورهای غربی مشغول تحصل و کار و زندگی شان هستند. سیاست، عملکرد و شعار غرب ستیزی حکومتهای نظیر جمهوری اسلامی تا مغز استخوان ریاکارانه و شیادانه است. بستگان آنها در کشورهای غربی و از جمله آمریکا به میل خود زندگی مجلل میکنند، ثروتمندند و از ازادیهای این کشورها هم استفاده میکنند. اما تا جاییکه به کار و زندگی توده ای کارگر و زحمتکش میرسد، ابتدایی ترین حقوق هم برای آنان جزو منطقه ممنوعه محسوب می شود. زیرا حکومتهای مستبد میخواهند همزمان حربه سرکوب و تحمیل بی حقوقی را همزمان پیش ببرند.
جمهوری اسلامی نزدیکترین نمونه در این رابطه است. این حکومت مستبد در همه کشورهای منطقه دخالت میکند، گروههای وابسته به خود را در کشورهای منطقه بوجود آورده است، آنان را از لحاظ مختلف مجهز و طیار می کند، منطقه را به جنگ و آشوب میکشاند، در همان حال با پررویی و گستاخی تمام حق بجانب برخورد کرده و همه دنیا را به تمسخر میگیرد. هواپیمای مسافر بری اوکراین را آگاهانه سرنگون کردند، آگاهانه بسوی این هواپیمای مسافربری موشک شلیک کردند، اما با به مسخره کردن تمام دنیا، گفتند که اشتباهی شلیک صورت پذیرفته است. درصورتیکه که سرنگون کردن هواپیمای مسافربری اوکراین در تهران سیاست آگاهانه و انتقام جویانه جمهوری اسلامی بود. سرنگونی ان هواپیما پاسخی آگاهانه بود به کشتن قاسم سلیمانی از جانب آمریکا. جمهوری اسلامی جرات رودرویی آشکار با نیروهای نظامی آمریکا را نداشت، و ندارد، در عوض مردم عادی بیدفاع را آماج حمله و تعرض قرار میدهند و بدان وسیله قدرت نمایی کردند و یا میکنند.
2)
از آنجاییکه تاریخ ایران توام بوده است با استبداد و زورگویی ، سرکوبگری و تحمیل بی حقوقی به مردم کارگر و زحمتکش از جانب حکومتهای شاهی اسلامی، و از آنجاییکه فرهنگ دمکراتیک، برسمیت شناختن حقوق دیگران و احترام به دگراندیشی و ... در جامعه ای مثل ایران یا وجود نداشته یا در طول تاریخ 100 ساله ی اخیر آنقدر ناچیز و غیر قابل روئیت بوده است که نمیتوان در سطح ماکرو آنرا بحساب آورد، فرهنگ عقب ماندگی و زورگویی به عمق احزاب سیاسی اپوزیسیون و حتی احزاب چپ و کمونیست هم رسوخ کرده است.
زورگویی و خود را تحمیل کردن، برسمیت نشناختن حقوق اعضا یک تشکیلات و بی معنی کردن حقوق، از جمله جوانب مختلف همین فرهنگ استبدادی در احزاب سیاسی اپوزیسیون و «طیف چپ» ما است. و درست در این نکته است یعنی زورگویی، خودرا به زور تحمیل کردن، به رسمیت نشناختن حقوق اعضا و... نقاط اشتراک فرهنگ استبدادی بین حکومتهای مستبد و احزاب سیاسی بروز می یابند.
3)
اما دو نمونه استثناء
جداییها و انشعابات زیادی در بین احزاب چپ و کمونیست روی داده است. کومه له ی هم اکنون منشاء دهها حزب و سازمان و گروههای مختلف شده است. کومه له پایه ی اصلی تشکیل حزب کمونیست ایران بود و از حزب هم ناکنون احزاب زیادی منشعب شده اند.
اجتماعی بودن کومه له و نفوذ آن در میان توده های کارگر و زحمتکش کردستان بعنوان یکی از دلایل اصلی بوده است که هر جریانی هم که از کومه له جدا شود، نسبت به نام کومه له، حق مالکیت از خود نشان داده است. تا جاییکه جدل بر سر نام را به یکی از معضلات تبدیل میکنند.
تمام جریاناتی که از یک حزب یا سازمان جدا میشوند اما جداشدگان تلاش میکنند تا نام اصلی آن حزب یا سازمان را با خود ببرند، در دنیای امروز به معنی عقب ماندگی و عدم اعتماد به نفس و عدم صحت آن نظریات و سیاستهایی که جداشدگان در پیش گرفته اند. والا مسئله خیلی ساده است. کسانیکه از یک جریان جدا میشوند، بایست با نام و لوگوی متفاوت خود را به جامعه بشناسانند و نه نام همان سازمان و حزبی که از آن جدا شده اند.
امروز هر کس بلند می شود حس مالکیت به کومه له و حزب کمونیست از خود نشان میدهد.
انواع شایعه پخش میکنند، به روشهای ناسالمی در مبارزه سیاسی متوسل میشوند . اگر و اماهای زیادی پخش میکنند که چی؟
همه این وضعیتی که ما در رابطه با «اختلافات درونی حزب کمونیست ایران» مشاهده میکنیم، اکثرا اغراق آمیز، ساختگی و غیرواقعی است.
تئوری، منطق، عقل و اخلاق به ما میگوید که کسانی که با سیاستها و عملکرد کومه له اعتراض شدید دارند، آنرا ناسیونالیستی، راست (و قومپرستانه که بعدا در صدد پاکسازی قومی برخواهند آمد ) میتوانند از این تشکیلات بیرون بروند. کسانیکه چنین می اندیشند ولی به خودشان احترام میگذارند نبایست در حزب بمانند.
ادعا می شود و می گفتند که « ما با نام حزب و کومه له» به فعالیت خود ادامه میدهیم، و این ادعا در شرایطی بود که اکثریت تشکیلات حزبی در داخل و خارج با رفقای کمیته اجرایی حزب و تعدادی از رفقای «منتقد» نیستند این نوع ادعاها که از جانب تعدادی از رفقا پخش می شود، جوانبی از همان فرهنگ استبدادی و غیردمکراتیک است که به حقوق اعضای حزب احترام نمیگذارد و اینکه خود چه بخواهد همان را انجام خواهد داد. به همین دلیل هم هست که حقوق اعضا حذف شده است و اگر اختلافی باشد که بایست در کنگره مورد بررسی و رسیدگی قرار گیرد، هیچ خبری نیست.
و در این میان نیز فرصت طلبان و اپورتونیستهای خارج از حزب فضای جولان یافته اند که به جای نمیرسند. آخرین نمونه که همه آدمهای این کره خاکی را غافلگیر کرد، «بیانیه جمعی از فعالین کمونیست (پیرامون بحران و اختلافات موجود در حزب کمونیست ایران و کومه له)» است که 12 نفر آنرا امضا کرده اند.
بنظر من این بیانیه 12 نفره خیلی خوب است. محتوا و مضمون این بیانیه و ترکیب امضاء کنندگان آن، صحت و حقانیت سیاستها و عملکرد کومه له و حزب کمونیست ایران را نشان میدهد.
من برای رفقای که جسارت یافته اند و علنا به حزب حکمتیست خط رسمی پیوسته اند احترام قائلم. انسان باید اینطور باشد. برو به حزبی بپیوند که با نظراتت همخوانی دارد. انسان مگر بیمار و مریض باشد یا اینکه هدف مشخصی برای بهم زدن یک حزب داشته باشد تا در یک حزب بماند اما به آن عقیده نداشته باشد.
من جدا از این ابراز احترام به رفقایی که به حزب حکمتیست خط رسمی پیوسته اند، لازم می بینم که به دو نمونه ی دیگر، که من هر دو مورد را مورد تشویق قرار دادم اشاره کنم.
اولی ، اعلام انحلال حزب کمونیسم کارگری به رهبری علی جوادی بود. علی جوادی و دوستانش در حزبی که ساخته بودند وقتی دیدند که با حزب کمونیست کارگری ایران به رهبری حمید تقوایی اختلافات چنانی ندارند و اشتراکات آنان در سیاست و روشها، بیشتر از نقاط افتراقات فی مابین است، تصمیم گرفتند که حزبشان را منحل کنند و دوباره به حککا برگردند یا بپیوند.
هدف من اینجا بحث یا نقد روی سیاستهای حککا نیست، بلکه هدفم نشان دادن یک متد و حتی برجسته کردن معنی یک کلمه است: «انحلال» . آن «انحلال» پیشرو بود و کسانیکه حزب خود را منحل کردند، به اندازه کافی از خود جسارت نشان دادند تا آن عمل را انجام دهند.
ما تقریبا در بین احزاب چپ و کمونیست با مقولاتی مثل استعفا بدلیل شکست و یا ناکامی , کناره گیری و... , روبرو نبوده ایم، در این فرهنگ غالب عمدتا غیر دمکراتیک و غیر سوسیالیستی، عمل علی جوادی و رفقایش برای انحلال حزب کمونیسم کارگری، عملی بنظرم خیلی پیشرو و جسورانه بود. آنها آن عمل را جهت تقویت خط و سیاست حزبی انجام دادند که به آن اعتقاد داشتند.
کمااینکه ما در پروسه زندگی اجتماعی، انسانها (زن و مرد) بنا به عشق و علایق شان به یکدیگر با هم زندگی مشترک تشکیل میدهند. در همین رابطه است که ما با مقولات ازدواج و طلاق مواجه می شویم. به همان اندازه ازدواج و همزیستی امر طبیعی انسانی است، جدایی و طلاق هم امری طبیعی و انسانی است. بشر صدها سال مبارزه کرد تا حق طلاق هم بدست آورد. حق طلاق به همان اندازه پیشرو و قابل دفاع است که حق ازدواج. و بعد از اینکه زن و مردی که از هم جدا میشوند و سند طلاق را امضا میکنند، زندگی نه فقط خاتمه نمی یابد، بلکه سازمان دادن دوباره زندگی و دمیدن روح سرزنده به زندگی در دستور زن و مرد جدا شده از هم قرار میگیرد. این اشاره به زندگی اجتماعی افراد از این جهت لازم است که به این نکته اشاره داشته باشم که اگر انسانها در زندگی انسانی شان از منطق و موازینی منطبق به وضعیت فردی هر کس تبعیت میکنند، وقتی پا به عرصه مبارزه سیاسی میگذارند، برعکس زندگی اجتماعی، به یک موجود غیر اجتماعی و در خیلی مواقع به موجوات غیر قابل تحملی تبدیل می شوند. این چرخش غیر عادی یکی از دلایل در حاشیه ماندن و درجا زدنها و شکستهای پی در پی احزاب چپ و کمونیست در ایران است.
نمونه دوم، نمونه حزب سوسیالیستهای انقلابی ایران ( به رهبری کاک سلام زیجی) است. من اینجا کاری به ماهیت سیاسی حزب سوسیالیستهای انقلابی کاک سلام و علل جدایی آنها از حکمتیستها ندارم. زیرا که معتقدم که کاک سلام از نظر سیاسی همان نظراتی را دارد که اساسا حزب حکمتیست دارند. اساسا تولد حزب سوسیالیستهای انقلابی بدلیل اختلافات تشکیلاتی بوده است. و نه سیاسی و اختلاف در باره سیاستها. این بخش موضوع و هدف این پاراگراف نیست. سخن اصلی این پاراگراف این است که این نکته مورد اشاره قرار بگیرد و برحسته شود که کاک سلام زیجی ناخودآگاه روشی را اتخاذ کرد که آن روش از نظر متدیک قابل دفاع است. آنهم اینکه وقتی ایشان همراه تعدادی از اعضای حزب حکمتیست از آنها جدا شدند و حزب دیگری ساختند، به کلی اسم حزبشان را عوض کرده و اسم جدیدی برای حزبشان انتخاب کردند. انتخاب اسم جدید برای حزبی تازه تاسیس، عملی پیشرو و مدرن و در فضای سیاسی احزاب سیاسی ایران، عملی پیشرو است.
این عمل سلام زیجی به اندازه آن عمل علی جوادی جسورانه بود. در این روش و متد کاک سلام کسی خودش را روی اینکه کدامیک حکمتیست واقعی است و کدامیک نیست، خسته نمیکنند.
بایست این دو عمل 1) علی جوادی و 2) سلام زیحی، که اولی بدرستی حزبش را به نفع حزب مادر منحل کرد و دومی برخلاف اکثر افرادی که از حزب کمونیست ایران و حککا جدا شده بودند و همه هم سنگ اسم اصلی آن حزب را به سینه میزنند، اسم دیگری برای خودشان انتخاب کردندرا بایست تشویق کرد و این دو عمل را جزو اعمال نادر بحساب آورد.
این نکته را هم برای نگه داری در ارشیو تاریخ بنویسم که دو سال پیش وقتی 8 مارس فرا رسید، تشکیلات خارج کشور حزب کمونیست ایران در نروژ مراسم 8 مارس را مشترکا با رفقای حککا برگزار کردند و از حزب سوسیالیستهای انقلابی ایران هم دعوت بعمل آورد. آنموقع این حزب دو فعال در نروژ داشت که حالا هر دو بعال به حزب مادرشان یعنی حکمتیستها برگشته اند. در آن مراسم که ما در اطلاعیه برگزاری مراسم از آنها هم اسم برده بودیم، ما و بطور مشخص تر من از سوی تعدادی که حالا نام نمیبرم مورد انتقاد قرار گرفتم که چرا از آنها برای مراسم دعوت کرده ایم. پاسخ من روشن بود که اولا این مراسم صرفا حزبی نیست، دوما مگر جهت طرح و بوجود اوردن آلترناتیو سوسیالیستی احزاب مختلف چپ با هم همکاری نمیکنند؟ ما هم در نزدیکی خود این رفقا را دعوت کردیم. ...
بهرحال انتقادی که از ما طرح شد علتش ناخشنودی حزب حکمتیست از دعوت ما از آنها بود. آنهایی که به نیروهای چپ و کمونیست دعوت نشده بودند ، زیرا اساسا بعنوان حزب سیاسی برسمیت شناخته نشده بودند و حالا هم آنرا برسمیت نشناختند. اما ما در نروژ با احترام آنها را دعوت کرده و بدون در نظر گرفتن اختلافات تشکیلاتی آنها با حکمتیستها، ما آنها را پذیرا شدیم. این فرهنگی که حزب سوسیالیستها ی انقلابی ایران که تا دیروز با خودشان بودند را برسمیت نشناختند، به سوسیالیستهای انقلابی ( گرایش تروتسکیستها) محل نگذاشتند، سربالا به دیگران برخورد میکنند و در نقش قیم و دایه مهربانتر از مادر ظاهر میشوند.
این نمونه ها به این جهت مورد اشاره قرار گرفتند که هم بعنوان نمونه های مثبت ثبت شوند و هم به تعدادی از رفقا و دوستان گرامی که فکر میکنند خیلی چپ هستند و براحتی کومه له ی حزب کمونیست ایران را به ناسیونالیسم متهم میکنند تدکر داده شود که از تلاش و بسیج برای فشار به کومه له و تشکیلات حزب دست بردارند و کمی امروزی و مدرن بیندیشند و بنا به اعتقادات و نقد و نظراتشان حزبی را انتخاب کنند که با افکار کنونی شان همخوانی دارد. مثل همین چند نفری که به حکمتیستهای خط رسمی پیوسته اند. انسان باید در مرحله ی اول به خودش، نظراتش و اهداف و آرمانش احترام بگذارد. اگر سیاسیون چپ مسئله ای بنام احترام به خود برایشان مسئله باشد، آنموقع بدون اینکه دردسری برای خود و دیگران بوجود بیاورند راه سیاسی خود را برگزیده و انتخاب جدیدشان را می کنند.
4)
ابزار حکومتهای مستبد و سرکوبگر مثل جمهوری اسلامی بغیر از زندان و شکنجه و اعدام، وتحمیل بی حقوقی، تحمیق و فریب هم هست.
مبارزه علیه سرمایه داری و حکومتهای سرکوبگر و مستبد می طلبد که مبارزین راه سوسیالیسم، ازادیخواهی، احترام به حقوق دیگران و احترام به مخالفین جزو خصلتها و منش پروسه زندگی و مبارزاتی شان باشد.
همین خصلتها به ما می گویند که مبارزین چپ و کمونیست نبایست به هیچ وجه از فرهنگ زورگویی و بی توجهی به حقوق مردم ( اینجا اعضای حزب) که از سوی حکومتهای مستبد و سرکوبگر اشاعه داده میشود، تبعیت کنند.
من معتقدم که این همه تعرض به کومه له از جوانب مختلف، نشانه ضعف این سویه های مختلف را میرساند. این نوع ظاهر شدنها نفطه قدرت این افراد و طیف کمونیسم کارگری نیست.
اگر خوانندگان و مردم دقت کنند، طیف وسیع ما ، به تمامی وارد این بحث و جدلها نشده ایم و از این تعرضاتی که به کومه له شده است، استقبال نکرده ایم. علت این عدم استقبال از این نوع بحثها، نه از زاویه ضعف، بلکه به این دلیل است که ما هزار و یک ملاحظه داریم. حداکثر تلاش خود را انجام میدهیم تا حزب و کومه له کمترین اسیبی ببیند.
بعضی اصول وجود دارند که عدول از آنها امکان پذیر نیست. مثلا تقسیم حزب به چپ و راست ، ناسیونالیست و کمونیست تحت هیچ شرایطی نه تنها قابل قبول نیست، بلکه آشکارا توهین به اعضای حزب است. یا اینکه بحث برگزاری کنگره سیزدهم به هاله ای از ابهامات فرو رفته است. وارد پیش بینی کردن آینده نشوم، ولی خیلی سرراست باید گفت که رفقا و دوستان عزیز، با خودتان روراست باشید، عقایدتان تغییر کرده است، اشکال ندارد، اما دنبال آن حزب و گروه بیفتید که با نظراتتان همخوانی دارد.
ما در کل حزب، یعنی تشکیلات داخل، کردستان و خارج کشور آنقدر نیرومند هستیم که اجازه ندهیم این تشکیلات شیرازه اش از دست برود. لذا سکوت ما را بر متانت و شکیبایی و داشتن ملاحظات منعدد تعبیر و تفسیر کنید.
لذا خواهشن از این نوع برخوردهای متین و سیاسی ما سوء استفاده نکنید و حرمت خودتان را بدانید.
بایست همه نیروها علیه جمهوری اسلامی و برای وسیعترین ازادیهای سیاسی در جامعه متحد شوند. و ... اگر مردم خودشان اداره امور جامعه را بعهده بگیرند، بایست ازادیهای سیاسی در جامعه وجود داشته باشد تا مردم بتوانند اظهار وجود کنند و ... و ...
29 سپتامبر 2020
|
|