ارسال

مروری بر زندگی و آثار رزا لوکزامبورگ به مناسبت صدمین سالگرد قتل او و کارل لیبکنشت

رزا لوکزامبورگ در ۵ مارس ۱۸۷۱ چند ماه پیش از کمون پاریس، هنگامی دیده به جهان گشود که از سویی اروپا درگیر جنگ بین دو امپراتوری پروس و فرانسه و از سوی دیگر روسیه تزاری لهستان را لگد کوب خود ساخته بود. رزا در خانواده‌ای یهودی در زاموسک لهستان زاده شد و در نوجوانی به رهبری جنبش انقلابی «پرولتاریت» که از نخستین سازمان های سوسیالستی لهستان بود رسید. در پی سرکوب این جنبش، رزا از بیراهه در سال ۱۸۸۹ به زوریخ (سوئیس) رفت و تا سال ۱۸۹۷ به دانش‌پژوهی پرداخت و تز دکترای خویش را در‌ آنجا، زیرعنوانِ «پیشرفت صنعتی لهستان» ارائه داد. در سال ۱۸۹۳ در کنگره سوم بین‌‌الملل دوم در زوریخ شرکت کرد و با فریدریش انگلس و گئورگ پلخانف (بنیانگزار کمونیسم روسی) دیدار‌ کرد. رزا در برابر دیدگاه ناسیونالیستی خودمختاری لهستان به سود انترناسیونالیسم پرولتری پای فشرد. این بینش رزا حتی با دیدگاه ۳۰ سال پیش مارکس در باره خودمختاری همراه نبود. سرمایه جهانی به برهه‌ی امپریالیستی گام نهاده بود و بورژوازی ملی در سراسر جهان به ضدانقلاب پیوسته‌ بود و ستم ملی تنها با سوسیالسم پایان می‌یافت. رزا، در سال ۹۰ بود که با رفیق زندگی خود،‌ «لویی بوگیشس» آشنا و هم همسنگر شد. بوگیشس استراتژیست انقلابی، سازمانده‌ و نظریه‌ پردازی بود که در جنبش کارگری لهستان،‌ روسیه و آلمان نقش برجسته‌ا‌ی یافت. او همراه با رزا، کارها و وظایف ارزنده‌ای در میدان پراتیک و تئوری به پیش برد. این بیان تاریخی رزا بیانگر شخصیت مستقل و والای اوست: «من به این اندیشه ‌پای‌بندم که شخصیت زن نه در آغاز عشق،‌ بلکه در پایان آن خود را نشان می‌دهد.» شخصیت مستقل،‌ اراده و اندیشمندی، ‌آفرینش‌های ارزنده‌ی تئوریک، ایستادگی و وفاداری در مبارزه طبقاتی و رهبری پرولتاریای انقلابی و کمونیسم، رزا را به یکی از درخشان‌ترین چهره‌ی جنبش کارگری- سوسیالیستی جهان رسانیده است. رزا در سال ۱۸۹۹ به آلمان رفت و به حزب سوسیال دمکراتیک آلمان (SDP) که در زمانه‌ی خود بزرگترین سازمان سوسیالیستی جهان بود پیوست.

رزا و رفرمیسم

بسیاری از رهبران حزبی، او را خوش نمی‌داشتند؛ به ويژه برنشتین که آنروزها هنوز اعتباری داشت و به پدر رویزیونیسم شناخته نشده بود و میراث‌دار ادبی انگلس و «مارکسیست ارتدکس» به شمار می‌آمد. برنشتین در این سال ها در سلسله نوشتارهای خود دیدگاه اصلی کمونیسم را «کهنه» شده خواند و از همین روی تجدیدنظر طلب نامیده شد. رزا نخستین کسی بود که همراستا با لنین به نقد برنشتین پرداخت. برنشتین برآن بود که سرمایه‌داری توان حل بحران‌های دوره‌ای خود را دارد. سیستم‌ اعتباری بانکی، تراست‌‌ها و انحصارات جهانی سرمایه ‌[امپریالیسم] بر هرج و مرج بازار سرمایه چیره خواهد شد و سرمایه‌داری با پای نهادن در مرحله‌ی انحصاری خود بدون انقلاب (روولوسیون) با تکامل تدریجی (اوولوسیون) توان پای نهادن به تولید اجتماعی (سوسیالیستی)‌ را دارد. به باور برنشتین،‌ طبقه کارگر تنها کافی است که به رفرم‌ها و به سازماندهی اتحادیه‌ها و سازمان های صنفی خود بپردازد. به باور وی مبارزه صنفی و اتحادیه‌ای، اهرم فشاری می‌شود برای چانه زنی و افزایش دستمزد و کاهش فشار بر گرده‌ی خود و دست یافتن تدریجی به لغو کارمزدی. برنشتین رفرم‌های اتحادیه‌ای را دارای سرشتی سوسیالیستی می‌داند. این نگرش رفرمیستی برنشتین (پدر رفرمیسم و رویزیونیسم در سوسیالیسم) به‌ آن می‌انجامد که مبارزه اقتصادی به مبارزه سیاسی نیازی ندارد. دیدگاه رویزیونیستی وعده می‌دهد که این روش رفرم‌طلبی در ادامه‌ی خود از افزایش نرخ سود و استثمار پیشی می‌گیرد و استثمار سرمایه‌داری بدون انقلاب اجتماعی به سوسیالیسم می‌انجامد. با این نگرش، «سوسیال دمکراسی» زاده می‌شود و سرمایه، زرهی آّهنین می‌پوشد تا از گزند انقلاب کارگری ایمن ماند. میلیون‌ها کارگر و هواداران طبقه و سوسیالیست‌ را در آلمان و اروپا به پیشبُردِ مبارزه رفرمیستی و گرویدن به پارلمان‌ و قانونمندی‌های سرمایه‌داری پیوستند، جنبش کارگری به شکست و پراکندگی گرایید و پاره پاره شد. این دیدگاه، سخت‌ترین ضربه‌ی تاریخی را بر جنبش کارگری و سوسیالیستی وارد آورد. جایگاه رزا در این شرایط تاریخی در برابر رفرمیست‌ها و رویزیونیست‌ها، سنگر انقلاب بود. رزا در سال ۱۸۹۹ در برابر برنشتین کتاب «رفرم یا انقلاب اجتماعی» را نوشت.

او بی پایگی برهان برنشتین و هیلفردینگ را به نقد تئوریک آشکار ساخت و نوشت: «درست نیست بگوییم سوسیالیسم به خودی خود در هر شرایطی از مبارزه‌ی روزمره‌ی طبقه‌ کارگر پدیدار خواهد شد. سوسیالیسم فقط پی‌آمد تناقض‌های هردم فزاینده‌تر اقتصاد سرمایه‌داری و درک طبقه کارگر از گریز‌ناپذیری الغای این تناقض‌ها از راه دگرگونی اجتماعی است.هنگامی‌ انکار شرط اول از سوی رفرمیسم شرط دوم نیز مردود می‌شمارد. به اینگونه، جنبش کارگری به یک جنبش همیاری و رفرمیستی تقلیل می‌یابد و در مسیری مستقیم به سوی کنار نهادن کامل دیدگاه‌ طبقاتی پیش می‌رود.» (رزا، رفرم یا انقلاب)

در این برهه نوشتارهای رزا در نشریه "نیو زایت" (نشریه مرکزی سوسیال دمکراسی آلمان به سردبیری کارل کائوتسکی منتشر می‌شد) بازتاب گسترده‌ای یافتند. رزا در کنار کمونیست‌هایی همانند اگوست ببل و ویلهم لیبكنشت در برابر برنشیتن ‌و اشمیت و نیز فمینیست‌های لیبرال قرار می‌گیرد. با برآمد خیزش شورایی کارگران در روسیه در سال ۱۹۰۵ لوكزامبورگ فورا با نام مستعار از ورشو به روسیه می‌شتابد تا به جنبش کارگری بپیوندد. رزا در روسیه،‌ سه ماه بعد دستگیر شد و در آستانه‌ی اعدام است که فشارهای بین‌المللی و مبلغ هنگفتی كه حزب سوسیال دمكرات آلمان به وثیقه پرداخت از مرگ رها و به فنلاند اخراج می‌شود. رزا، سال ۱۹۰۶به آلمان بازگشت و به ارزیابی آزمون‌های انقلاب۱۹۰۵روسیه پرداخت. جمع بندی ضرورت "اعتصاب توده ای" به صورت کتابی زیر نام «‌اعتصاب توده‌ای،‌ حزب سیاسی و اتحادیه‌های کارگری»‌ تحلیلی ارزنده از توفان انقلابی سالهای ۱۹۰۵-۱۹۰۶ که لنین آن را «تمرین» ‌انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ نامید به دست می‌داد. او در این اثر آموزنده نوشت «پرولتاریا برای انجام مبارزه‌ی سیاسی مستقیم‌ به‌سان توده،‌ باید پیش از آن به‌سان توده سازمان یابد» (‌رزا اعتصاب توده‌ای ... ترجمه رهرو، نشر یاشار، تهران سال ۱۳۵۸)

رزا و جنگ

به برداشت رزا مهمترین آزمون انقلاب روسیه، ضرورت "اعتصاب توده‌ای" بود. اعتصاب توده‌ای به‌برداشت او می‌‌توانست سرشت انقلابی داشته باشد و به گونه‌‌های متفاوتی بروز یابد. رزا پیش از دیگران به چرخش به راست سوسیال دمكراسی آلمان پی می‌‌برد و همراه با انقلابیونی همانند ببل و لیبکنشت از خط رسمی و انقلابی حزب س. د. کارگران را که مارکس و انگلس در کنگره‌های «گوتا» و «ارفورت» در برابر لاسالیست‌ها از آن پشتیبانی کرده بودند،‌ دفاع کرد.

رزا در كنگره بین‌الملل 1907 در اشتوتگارت، همراه با لنین و مارتوف قراری را به امضا رساندند که همه احزاب سوسیال دمكرات (کارگری) را فرامی‌خواند تا در برابر جنگی که پیش بینی می‌‌کردند برخاسته و این جنگ‌های ارتجاعی را به جنگ انقلابی تبدیل کنند. این دیدگاه به زودی با مخالفت بسیاری از سوسیال‌دمکرات‌ها روبرو شد و انشعاب‌‌های بعدی را زمینه ساز گردید. از سال 1910 به‌بعد رزا به این دریافت هشیارانه رسید که كائوتسكی جداسرانه راه دیگری می‌سوید و می‌کوشد تا از مارکس کدهایی بیابد تا خط مشی سوسیال رفرمیستی خود را لاپوشانی كند. اما گرایش انقلابی به رهبری رزا و لیبکنشت‌ در حزب ماند. سال 1914 در آستانه انفجار جنگ جهانی اول، رزا دو سخنرانی علیه نظامی‌گری حکومت پروس و جنگ به پیش برد. حکومت پروس بازداشت و محاكمه او را درخواست کرد و حزب س. د و صدها هزار کارگر به پشتیبانی وی حکومت را وا پس‌ نشانید. در سال ۱۹۱۳به بعد زندگی مشترک رزا با یوگیشس پایان می‌یابد،‌ اما رفاقت و همرزمی آنها همچنان پابر می‌ماند. رزا با "كوستیا" فرزند "كلارا زتكین" (رفیق و همرزم خود در رهبری حزب و انترناسیونال دوم و سپس سوم) پیوندی عاشقانه می‌یابد.

در 4 اوت 1914 با بروز جنگ جهانی،‌ فراكسیون سوسیال دمكرات‌ها در پارلمان به بودجه نظامی به اعتبارات نظامی مورد درخواست دولت رای داد و از سیاست نظامی‌گری و جنگ آن پشتیبانی کرد. این رخداد، ‌زمین لرزه‌ای بود که جنبش کارگری – سوسیالیستی و حزب‌های سوسیال دمکرات کارگران در سراسر اروپا را در هم کوبید. رزا به همراه فراکسیونی به رهبری کمونیست انقلابی، کارل لیبکنشت، این جنگ را جنگی به سود سرمایه‌داری اعلام کردند. لیبکنشت تنها کسی که در پارلمان علیه جنگ رای داد و سخنرانی کرد. رزا در سال ۱۹۱۴ دستگیر شد و سپس در سال در ۱۹۱۶ تا پایان جنگ (سال ۱۹۱۸) در زندان ماند. نامه‌‌های رزا در این سال ها آثار ارزنده‌ای از احساس، عاطفه و نگرش کمونیستی را بازتاب می‌دهند. لیبکنشت نیز به جرم مخالفت با جنگ ارتجاعی و فریاد "مرگ برجنگ"،‌ دستگیر و به زندان افکنده شد. لیبکنشت با اعلام «سرمایه‌داری یعنی جنگ، سوسیالیسم یعنی صلح» ماهیت سرمایه‌داری را آشکار ساخته بود.

رزا و موضوع انباشت

در آستانه‌ی جنگ جهانی اول و پس از 15 سال کنکاش، کتاب انباشتِ سرمایه (برلین، 1913) را منتشر کرد که یکی ازمهمترین منبع و دستاور نقد اقتصادی سیاسی با نگرشی کمونیستی ‌است. این کتاب از درس‌گفتارهای سالهای 1906 تا 1916 وی که در مدرسه‌ی حزبی س.د کارگران آلمان فراهم کرده بود، آماده شد. با ورود سرمایه به فاز امپریالیستی و انحصاری خود، ‌این رزا بود که در نبود مارکس و انگلس به انباشتِ سرمایه در برهه امپریالیستی آن می‌پرداخت. رزا در این اثر، به نکاتی می‌پردازد که مارکس به آن نپرداخته بود. نگاه رزا، به مکان و یا سرچشمه‌های دیگر بازتولید انباشت سرمایه بود. در این کشف، علاوه برآنچه مارکس دریافته بود، به کشف رزا، بُعد مکانی غیرسرمایه‌داری آن است که انباشت‌هایی جدا از ارزش افزوده، بلکه از کشورهای زیر استعمار و میلتاریسم به دست می‌آیند. رزا از دو سوی چپ و راست مورد هجوم و حتی ناسزا و توهین قرار گرفت. کتاب «انباشتِ سرمایه» رزا، پس از پخش با انتقادات شدیدی از سوی اپورتونیست‌ها ـ رفرمیست‌‌ها و رویزیونیست‌های حزب سوسیال‌ دمکرات آلمان و نیز «مارکسیست‌های ارتدکس» به رهبری کارل کائوتسکی روبرو شد. رزا،‌ به نکاتی پیرامون انباشت و نقد اقتصاد سیاسی می‌پردازد که کتاب‌های سرمایه‌ مارکس را ویراسته تر می‌سازد و به هیچ رو مخالف آن نیست. برخی به سوء استفاده تلاش کرده و می‌کنند تا دیدگاه‌های رزا را در برابر مارکس و لنین و به صورت دو قطب قرار دهند. رزا با موضوع مرکزیت گرایی در حزب سوسیال دمکرات کارگران روسیه به ویژه جه باید؟ و نیز حق تعیین سرنوشت لنین نقد داشت.

در اینجا مجالی برای بیان این ویرایش و تکمیل نیست و خواننده را به کتاب: گزیده‌هایی از رزا لوکزامبورگ «‌به کوشش پیتر هودیس و کوین ‌ب آندرسن فرامی‌خوانیم.

رزا و مسئله زن

هرچند رزا در در کنار کلارا زتکین و کولنتای و لوییز کائوتسکی و... پرچمدار ۸ مارس روز جهانی زن است، اما «مسئله‌ی زن» در کانون نوشتارهای وی نیست. رزا در نامه‌ای به لوییز کائوتسکی می‌نویسد: «برای کنفرانس زنان می‌آیی؟ فکرش را بکن، من فمینیست شده‌ام!» توجه رزا به درستی بر جنبش طبقاتی‌ای که جنبش زنان با آن روبرویند متمرکز است. سخنرانی لوکزامبورگ در سال 1912 زیر نام: «حق رای زنان و مبارزه طبقاتی»، فمینیسم بورژوایی را نقد می‌کند:

«سلطنت و فقدان حقوق زنان به مهم‌ترین ابزارطبقه‌ی سرمایه‌دار حاکم تبدیل شده است… اگر فقط رای ‌دادن بانوان بورژوا مسئله بود، دولت سرمایه‌داری انتظاری جز حمایت موثر از ارتجاع نمی‌توانست داشته باشد. اغلب آن زنان بورژوایی که مثل ماده شیر علیه «امتیازات ویژه‌ی مردانه» عمل می‌کنند، اگر حق رای داشتند، مانند بره‌هایی مطیع در اردوگاهِ ارتجاع محافظه‌کارانه و کشیش‌سالاری یورتمه می‌رفتند.

رزای کمونیست،‌ شعارهای «جامعه مدنی» و «حقوق مدنی»، «حقوق بشر» در ردیف مبارزه برای حق رای زنان را مردود و موضوعی همانند مبارزه برای خودمختاریِ ناسیونالیستی می‌شمارد:

«دیالکتیک تاریخی نشان می‌دهد که حقایق «ابدی» و «حقوقی» وجود ندارد...»

رزا در نوشتارهای بی‌‌مانندش‌ به نقش فمینیسم بورژوایی در بازتولید سرمایه‌داری و استفاده از اهداف فمینیستی به‌سان ابزاری برای دستیابی به سود پافشاری می‌کند. به بیان رزا، «آنگاه که سرمایه‌داری در بحران است و برای احیای خود یا انباشتِ سرمایه‌ی بیشتر به «هم‌پیمان» نیاز دارد، «دیگرانی‌ِ» را که به حاشیه رانده شده‌اند، در شکلِ سیاسی قانونی لیبرالی خود ادغام می‌کند؛ این دیگران می‌تواند زنان، کودکان، مردمان غیرسفید، ‌ملیت‌های زیر ستم یا جمعی از گرایش‌ها و هویت‌های گوناگون باشد. هرکسی که برای کالاسازیِ آتی، در دسترس یا به طور بالقوه مفید باشد ابزار این هدف هستند.» لوکزامبورگ ازاین زاویه نقش جنبش حق رای زنان را ارتجاعی می‌شمارد زیرا که فمینیسمِ بوژوایی، سرمایه‌داری و جایگاه طبقاتی فرد را پشتیبانی می‌کند و حقوق زنان طبقه‌ی کارگر را نادیده می‌گیرد. به بینش رزا، انباشتِ سرمایه، دولت مدرن، فمینیسمِ بوژوایی، همراستا هستند. حقوق سیاسی زنان در دولت‌های مدرن بورژوایی و مناسبات حاکم، با منافع و اهداف طبقاتی سرمایه‌داری هماهنگی و همراستایی دارد. رزا نمونه‌های فنلاند، ایالات امریکا و... را نمونه می‌آورد که «همگی نشان می‌دهند که خط ‌‌مشی حقوق برابر برای زنان، هنوز حکومت را سرنگون نکرده است؛ خط‌ مشی یادشده به سلطه‌ی سرمایه دست‌اندازی نمی‌کند.

رزا به‌سان یک کمونیست آگاهانه اعلام می‌دارد که «اگر ما فرودستیِ جایگاه زنان را به‌جای شیوه‌ی تولید سرمایه‌داری، به ایدئولوژیِ «تضادِ» میان مردان و زنان نسبت دهیم، با مشکل روبرو می‌شویم.» این هشدار نشان می‌دهد که به زعمِ لوکزامبورگ، تفسیرِ ستم بر زنان به طور تاریخی و در مسیرِ فمینیسم لیبرالی (به جای تفسیر آن براساس تضادِ میان سرمایه و کار)، چقدر نادرست و تقلیل‌دهنده است: مطالبه برابریِ زنان در میان زنان بورژوا، ایدئولوژیِ چند گروهِ ضعیفِ فاقد ریشه‌ی مادی است. شبحی است از تضادِ بین زن و مرد؛ نوعی تناقض‌گویی. مانند ماهیت مضحکِ جنبش حق رای. (گفتاورد از نقد لوکزامبورگ درباره‌‌ی فمینیسم بورژوایی نگارش آنکیکا چاکاردیچ ترجمه‌ی: نیکزاد زنگنه)

قیام کارگران

سال ۱۹۱۹، آلمان جنگ را باخته و تسلیم شده بود، 40 هزار ملوان انقلابی و هزاران کارگر مسلح در شهر بندری «کیِل» و برلین و دیگر شهرهای آلمان‌ به شورش برخاسته بودند و شهرهایی در دست انقلابیون بود. قیصر آلمان همانند تزار روس گریخته بود. سوسیال‌ دمکرات‌های راست برای نجات سرمایه ماموریت یافتند. موازنه قدرت و شرایط انقلابی حاکم بود، اما نیروی سراسری برای رهبری و پیروزی انقلاب کارگری به‌هنکام و رسا عمل نکرد. سوسیال دمکرات‌‌ها در نقش خائنین و ضدانقلاب در کنار فاشیسم ایستاده بودند. گسستی عظیم در انترناسیونال کارگری و طبقه کارگر آلمان و اروپا حاکم شده بود. سوسیال دمکرات‌ها ناجی سرمایه در کنار نیروی شبه نظامی و فاشیست «جی‌کِی‌اس‌دی» وظیفه سرکوب خونین داشتند تا کمونیست‌ها را سرکوب کنند. شورش مسلحانه در 15 ژانویه شکست خورد.

لوكزامبورگ از زندان در تنظیم برنامه‌ی انقلابی و مانیفست گرایش انقلابی حزب که به‌نام "اسپارتاكیسم" شناخته شد تلاش می‌ورزید. نوشتارهای تئوریک و انتقادی رزا که گاهی می‌توانست از زندان به بیرون فرستاده شود، در نشریه نمادین "انترناسیونال" بازتاب می‌یافت. رزا در زندان، ‌دو کتاب‌ «جزوه یونیوس» و «انقلاب روسیه» را نوشت. در«جزوه یونیوس» رزا بنیادهای تئوریک «اسپارتاکیست‌ها» را تنظم می‌کند‌ و در‌«انقلاب روسیه» از انقلاب روسیه، خیزش‌های انقلابی دانشجویان روسیه و چگونگی به قـدرت رسـیدن حزب بلشویک سخن می‌گوید. انقلاب کارگری در اکتبر ۱۹۱۷ در روسیه، آنگاه که رزا در سلول‌ مرگ نشانیده شده بود، در او شادی و شور و امید برانگیخت. او اما صلح «برست لیتوفسك» بین روسیه انقلابی و آلمان ضدانقلابی و امپریالیست برای انقلاب کارگری زیان آور خواند. با برآمد موج‌ انقلاب نوامبر ۱۹۱۸ در آلمان در روز هشتم نوامبر ۱۹۱۸ لوكزامبورگ از زندان آزاد شد و در سنگرهای برلین، قلب شوراهای کارگری و مرکز انقلاب دوشادوش رهبران کمونیستی همانند لیبکنشت ایستاد. هنوز از بخش راست اعلام جدایی نشده بود و رزا در نقش سردبیری نشریه اسپارتاکیست‌ها رهبری انقلاب در برلین را به عهده داشت.

هرچند رزا به طور کامل پارلمانتاریسم را در آلمان هنوز مردود نمی‌دانست اما لیبکنشت خواهان مردود شماری پارلمانتاریسم و اعلام اقدام مستقیم پرولتاریا و عبور از پارلمان بود.

سرانجام، با دیرکردی نزدیک به ۱۸ ساله‌، اسپارتاکیست‌ها به رهبری رزا، از ۳۰ دسامبر ۱۹۱۸ تا اول ژانویه ۱۹۱۹برگزاری کنگره اعلام حزب کمونیست گامی تاریخی بود. رزا به همراه لیبکنشت،‌ در كنگره بنیانگذاری حزب كمونیست آلمان، برنامه و تحلیل‌‌های سیاسی حزب کمونیست و اعلام جدایی از سوسیال دمکراسی را سازمان‌ داد. با برآمد قیام پرولتاریای آلمان در ۵ ژانویه ۱۹۱۹ سوسیال دمكرات های رفرمیست چیره بر حزب افرادی چون "ابر" و "شایدمن" به ویژه در کنار فاشسیت‌ها و ارتش سرمایه به سرکوب جنبش وظیفه‌مند شدند. سرکوب خونین، زیر فرمان"نوسكه" رهبر سوسیال دمکرات‌ها در نقش وزیر دفاع باید انجام می‌گرفت. به اینگونه به رهبری سوسیال دمکرا‌ت‌ها، سرکوب قیام شورایی کارگران که می‌توانست پشتوانه‌‌ی انقلاب اکتبر در روسیه باشد،‌ به خون کشانیده شد. کشتار در سنگرهای خیابانی و به ویژه در برلین به هزاران نفر افزون شد. انقلاب‌ روسیه و انترنانسیونال سوم نیز نتوانست به یاری انقلاب شورایی در آلمان بپردازد و به وظایف انترناسیونالیستی خود عمل کند. طبقه کارگر درمحاصره و سرکوبی خونین درهم شکسته شد.

قتل رزا و لیبکنشت

رزا و لیبكنشت فرصت مخفی شدن و خروج از منطقه را داشتند، اما در کنار کارگران در سنگر انقلاب ماندند. شب 14 ژانویه 1919 هر دو دستگیر شدند با خشونت به هتل «ادن» که به مرکز بازجویی و ستاد ضد انقلاب تبدیل شده بود ‌برده و سپس وانمود کردند که آنانرا به بازجویی می‌برند. هردو را در خود رو نظامی نشاندند ودر منطقه "تیرگارتن" برلین به قتل رساندند. پیكر رزا چند ماه بعد در کانال لاندوِر (Landwehr Canal) پیدا شد. قاتل لوکزامبورگ، «هرمن سوچون»، فرماندهی از «جی‌کی‌‌اس‌دی» بود. رزا را به هنگام سوار کردن بر خودرو نظامی، «اتو رونگه» با قنداق تفنگ به سرش کوبید و سپس «سوچون» روی پله‌ی سمت چپ خودرو پرید و با شلیک گلوله‌ای از تپانچه بر شقیقه‌ی چپ او، رزا را کشت. «کورت ووگل»، وظیفه داشت که لوکزامبورگ را به زندان ببرد،‌ پیکر غرقه درخون گل سرخ انقلاب را به‌رودخانه پرتاب کرد. قتل رزا را «والدمار پابْست» (Waldemar Pabst)، رئیس ستاد کل «جی‌کی‌اس‌دی»، به پشتیبانی سوسیال دمکرات‌هایی که به رهبری «گوستاو نوسکه» سوسیال دمکرات که دولت را دست داشتند فرمان داده بود. سال 1993 «کلاوس گایتینگِر» با انتشار کتابی در آلمان از نکات پنهانی قتل‌ها پرده برداشت. دولت آلمان غربیِ دهه‌ی 1960 و هنگامی‌که «پابست» فاش کرد که فرمان قتل را او صادر کرده است، با صدور بیانیه‌ای قتل‌ها را «اعدامی قانونی» خواند. قتل این رهبر ارزنده جنبش کمونیستی بدون شک در این لحظات تاریخی نقش تعیین کننده در شکست جنبش کارگری داشت.

پیکر رزا لوکزمبورگ پس از چهار ماه از آب گرفته و در برلین به خاک سپرده شد. سوسیال دمکراسی نخستین روزهای حاکمیت خود را در جایگاه ناجی مناسبات سرمایه داری با قتل رزا و لیبکنشت، با صدها کارگر و کمونیست، جشن گرفت. همراه با رزا، به لیبکشت گفته شد که از خودرو خارج شود و از پشت سر به او شلیک کردند و گفتند در حال فرار کشته شد.‌آنان جاودانه شدند و ماندگار در هر رزم و سنگر انقلاب کارگر تا کمونیسم.

«روزا لوکزامبورگ یک عقاب بود و برای ما یک عقاب می‌ماند. و نه فقط کمونیست‌ها در سراسر جهان یاد او را گرامی خواهند داشت، بلکه شرح حال و کلیات آثار او به مثابه درس‌نامه‌هایی برای تربیت نسل‌های بسیاری از کمونیست‌های سراسر جهان به کار گرفته خواهد شد.» (لنین)

برخی از نوشتارهای رزا لوکزامبورگ:

• توسعه صنعتی لهستان، ۱۸۹۸.

• اصلاح یا انقلاب، ۱۹۰۰.

• بحران سوسیالیستی در فرانسه، ۱۹۰۱.

• مسایل سازمانی سوسیال دمکراسی روسیه ۱۹۰۴

• اعتصاب توده‌ای،‌ حزب و اتحادیه‌ کارکارگری (کتاب)، ۱۹۰۶.

• مسئلهٔ ملی، ۱۹۰۹.

• نظریه و عمل ۱۹۱۰

• انباشت سرمایه، ۱۹۱۳.

• انباشت سرمایه: یک ضد-نقد، ۱۹۱۵

• سخنرانی‌ها در پنجمین کنگره‌ی حزب سوسیال دمکرایتک روسیه، ‌از رویا دونایبسکا، ‌رزا لوکزامبورگ، ‌آزادی زنان و فلسفه‌ی انقلاب مارکس.

• جزوه یونیوس (در زندان) بحران در سوسیال دمکراسی آلمان ۱۹۱۵ .

• انقلاب روسیه ۱۹۱۸

• تراژی روسی ۱۹۱۸

• نامه‌های زندان به رفیق و معشوق لئو یوگیشس، کلارا زتکین، امانوئل و وروم ماتیلده و سونیا لیبکنشت.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

برای این نوشتار از کتاب «گزیده‌هایی از رزا لوکزامبورگ» به کوشش پیتر هودیس و کوین ب- آندرس، ترجمه حسن مرتضوی، نشر نیکا چاپ نخست، سال ۱۳۸۶ تهران، استفاده برده‌ایم. 1



ما را دنبال کنید

تویتر Find us on youtube Follow us on google+ Follow us on facebook CPIran_mailing address